12 سال چشم انتظار بازگشت پیکر فرزند شهیدم بودم

الحاجیه خانم «سکینه چاقوساز» گفت: پس از آغاز یکی از عملیات‌های رزمندگان اسلام، دیگر خبری از اصغر نشد، برادرش خبر آورد که اصغر مجروح شده و در شیراز بستری است که پس از فهمیدن خبر شهادت اصغر، 12 سال چشم انتظار ماندم تا پیکر فرزندم به تبریز بازگردد.

تا شهدا؛ الحاجیه خانم «سکینه چاقوساز» مادر شهیدان «اصغر و مرتضی قصاب عبداللهی» در گفت‌وگو با خبرنگاری در آذربایجان‌شرقی، درخصوص فرزندش شهید «اصغر قصاب عبداللهی»، اظهار داشت: اصغر از 15 سالگی نماز شب می‌خواند و روزی از من درخواست کرد که در خصوص درست یا اشتباه خواندن نماز شب نظر دهم، وقتی نگاه کردم، دیدم علی‌رغم سن و سال کم، خیلی بهتر از من نماز می‌خواند. همواره به تربیت فرزندانم توجه ویژه‌ای داشتم و حدود 70 سال هست که هر هفته پنجشنبه‌ها در خانه ما روضه امام حسین (ع) برگزار می‌شود.

 

12 سال چشم انتظار بازگشت پیکر فرزند شهیدم بودم

 

وی در خصوص نحوه اعزام اصغر به جبهه نیز گفت: فرزندم اوایل انقلاب در سپاه پاسداران تبریز ثبت نام کرده بود که با آغاز جنگ تحمیلی برای رفتن به جبهه اعلام آمادگی کرد. اصغر معتقد بود که به منظور دفاع از اسلام، یک نفر از هشت برادر خانواده قصاب عبداللهی باید در جبهه حضور داشته باشد و زمانی که اصغر برای رفتن به جبهه آماده بود، برادر بزرگترش از او خواست که همراه با او در مغازه کار کند، ولی اصغر در جوابش گفت که من می‌روم برای امام کار کنم.

این مادر شهید در خصوص ویژگی‌های اخلاقی شهید اصغر قصاب عبداللهی، تصریح کرد: فرزندم هر وقت از جبهه به مرخصی بر‌می‌گشت، بیشتر روزها روزه می‌گرفت. اصغر احترام خاصی به من و پدرش قائل بود؛به ‌طوری‌که همواره به احترام حضور ما، از جایش بلند می‌شد و کاملاً محترمانه سخن می‌گفت.

وی با بیان اینکه اصغر وعده داد بود که پس از پایان عملیات، مرا به زیارت امام رضا (ع) می‌برد، یادآور شد: پس از آغاز یکی از عملیات‌های رزمندگان اسلام، دیگر خبری از اصغر نشد، خیلی نگران فرزندم بودم، برادرش خبر آورد که اصغر مجروح شده و در شیراز بستری است، سپس دو نفر از همسایه‌ها آمدند و فهمیدم که اصغر به شهادت رسیده است و پس از آن، 12 سال چشم انتظار بودم تا پیکر فرزندم به تبریز بازگردد.

این مادر شهید در خصوص نحوه اعزام دیگر فرزندش به جبهه، خاطرنشان کرد: روزی مرتصی به ما گفت اصغر در جبهه حضور دارد و اجازه بدهید من هم عازم جبهه شوم. اگر اجازه ندهید، من عاق والدین می‌شوم. مرتضی تصمیمش را گرفته بود و پدرش هم به او اجازه داد. مرتضی حدود چهار ماه پس از اعزام به جبهه، شهید شد.

گفتنی است، با آغاز هشت سال جنگ تحمیلی، دو فرزند خانواده قصاب عبداللهی که ساکن تبریز بودند، به صورت داوطلبانه عازم جبهه شدند و از قضا هر دو به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. اصغر که متولد 25 شهریور ماه سال 40 بود، 25 اسفند ماه سال 63 در غرب دجله به شهادت رسید و مرتضی هم که متولد هفتم فروردین ماه سال 44 بود، هشتم مهر ماه سال 62 در کردستان شهید شد.

گفت‌وگو از حاج اسماعیل وکیل‌زاده

/دفاع‌ پرس

ثبت دیدگاه

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.