شهید سیدمصطفی ابریشمی

شهید سیدمصطفی ابریشمی در عملیات بیت المقدس در سوم خرداد 1361 از شهرستان اسکو به درجه رفیع شهادت نائل آمده است .  

تا شهدا؛ سوم خرداد 1361 روزی که خرمشهر را سفیدپوشان آزادی از لوث دشمن رهانیدند و با قطره‌قطره خویش آن را شستند.
همهمه‌ای در شهر حاکم بود، همه شیرینی پخش می‌کردند و به همدیگر تبریک می‌گفتند و ایران سرافراز و پرصلابت به خود می‌بالید و دل‌های همه آکنده از شادی بود اما در گوشه‌ای از این خاک پاک خانواده‌ای دلهره و اضطراب فرزند برومندش را می‌کشید تا با در آغوش کشیدن او مرهم آلام سال‌ها مجاهدت و رشادت‌هایش شوند، فرزندی که در بحبوحه جنگ خونین‌شهر از سلامتی او بی‌خبر بودند.
آری فرزند برومندی که در اول آبان 1337 در شهر اسکو در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود و از همان کودکی عشق و علاقه زیادی به مسائل مذهبی داشت و همیشه با بجا آوردن اعمال اسلامی و دینی سعی در جذب کردن افراد به مساجد و محافل تفسیر قرآن و مجالس مذهبی داشت، کودکی که جزو پرچم‌داران هیئت حسینی سادات اسکو بود.
فرزند رشیدی که بعد از اتمام تحصیلات فعالیت و مبارزات رسمی خود را از اواخر 1356 هم‌زمان با قیام خونین مرم تبریز آغاز کرد و به هنگام اوج‌گیری انقلاب اسلامی مبارزات خود علیه طاغوت را تشدید کرد.
کسی که در همان آغاز جوانی به امام امت لبیک گفت و با پخش تصاویر و اعلامیه‌های امام (ره) و حضور در جلسات مخفی براندازی نظام کفر برنامه‌های مفیدی از خود نشان داد و هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین افرادی بود که وارد سپاه شد و با اعتقاد قلبی که به ولایت داشت در راستای حفظ شعائر اسلامی و دفاع از خاک وطن برای اولین بار در دی‌ماه 1359 برای مقابله با کفار بعثی به جبهه سوسنگرد اعزام و در عملیات مهدی (عج) شرکت و سپس در آبان ماه 1360 در جبهه بستان و در عملیات طریق‌القدس و سومین بار در اسفند 1360 به جبهه دزفول در عملیات فتح المبین شرکت کرد .
و سرانجام در چهارمین بار به دارخوین اعزام و در عملیات بیت‌المقدس شرکت و در آخرین مرحله آزادسازی خرمشهر به تاریخ سوم خرداد 1361 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فرزندی که سید مصطفی ابریشمی نام داشت و با شهادت خود اراده ملت ایران و رهبر خود را که دفع تجاوزگر است را استوار ساخت.
قسمتی از وصیت‌نامه شهید بزرگوار سید مصطفی ابریشمی اسکویی:
من برای سومین بار بر خود وظیفه شرعی دانستم که به جبهه‌های حق علیه باطل بروم و با دشمنان اسلام‌ستیز کنم.
اکنون‌که حسین زمان با ندای <<هل من ناصر ینصرونی >>در میدان جنگ تنها مانده، باید از جان و مال خویش گذشت و به یاری وی شتافت تا بتوان اسلام را یاری کرد.
پدر و مادرم اکنون‌که این شهادت نصیب من شده است بزرگ‌ترین افتخاری است برای من و شما که همچون پسری بزرگ کرده و درراه اسلام قربانی دادید چون من عزیزتر از علی‌اکبر حسین نیستم و برادرانم همیشه در خط اسلام باشید که این خط است که مستضعفان را بر مستکبران غلبه خواهد داد و سلاح مرا به دست بگیرید و خواهر مسلمانم تو نیز زینب زمان باش و در راه خدا مبارزه کن که راه خدا بهترین راه‌هاست پوینده و کوشنده این راه باشید.

ثبت دیدگاه

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.