حجت الاسلام شهید محمد مهدی مالامیری دلبسته مکتب حسین(ع)
تا شهدا؛ حجتالاسلام شهید محمدمهدی مالامیری تحت تربیت پدر و مادری دلسوز و متدین رشد کرد؛ پدر و مادر او هر دو اهل استان مازندران بودند. پدر روحانی شناخته شده اهل کجور و مادر از سلسلهی جلیلهی سادات خاندان حسینی شهرستان آمل بود.وی پس از گذراندن دورههای ابتدایی و راهنمایی با رتبههای عالی، در ابتدای نوجوانی در مدرسه علمیه فاطمی دروس حوزوی خود را شروع کرد. سختکوشی و تهذیب باعث شد بعد از سپری کردن مقدمات و سطح عالی حوزه در هشت سال بهعنوان طلبهای ممتاز در محضر حضرات آیات عابدی، آملی لاریجانی، شبزندهدار، مدرسی یزدی، سیفی مازندرانی و... بهره کافی ببرد تا جایی که قبل از سیسالگی در حوزههای علمیه کاشان، جامعه المصطفی العالمیه (ص) و موسسه حضرت جوادالائمه (ع) به تدریس دروس سطح (رجال، درایه، رسائل، حلقات و کفایه) بپردازد. هرچند که وی بخش قابلتوجهی از زندگی خویش را به مطالعه و غور در مباحث علمی اختصاص داده بود، اما انجام فعالیتهای تبلیغی را تا هنگام شهادت بهعنوان تکلیف و وظیفه شرعی بیهیچ بهانه و توجیهی ادامه داد. محمد مهدی مالمیری پدر این شهید بزگوار درباره چرایی گرایش فرزندش به کار های تبلیغی برای اسلام و بخصوص معمم شدن و انتخاب طلبگی گفته است: «وقتی که شهید مالامیری به سوم راهنمایی می رفت، آیه «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» را برای او خواندم. یعنی چه کسی بهتر از اینکه مردم را به سوی خدا دعوت کند هم کارهای خوب انجام دهد و بگوید که من در مقابل خدا تسلیم هستم. خدا می فرماید که این شخص، بهترین فرد و این شغل امامان و پیامبران است که مردم را به سوی خدا دعوت می کند و پیام خدا را به مردم و بندگان خدا می رساند. این حرفه و شغل روحانیت است که مردم را به خدا دعوت می کنند. وقتی این سخنان را به ایشان گفتم قبول کرد و گفت که طلبه می شوم. بعد به وی توضیح دادم که نگاه نکنید الان مردم برای روحانیت سلام و صلوات می فرستند. ممکن است مردم پشت کنند و حتی مثل امام حسین(ع) هم با اینکه معصوم بود در روز عاشوار جمع شدند و گفتند که ما غیر از کشتن تو راضی نمی شویم؛ این چنین هم هست. اگر این حرفه و این مشکلات را قبول می کنی طلبه شو. ایشان طلبه شد و راه امام حسین را در پیش گرفت و شهید شد.
این پدر شهید درباره فعالیت های تبلیغی فرزندش می گوید: پسرم فعالیت های تبلیغی و دینی در مناطق مختلف کشور اعم از استان های مازندران، گیلان، کرمان ،کرمانشاه و خراسان شمالی داشت و برای تبلیغ دینی به این استان ها در طول سال سفر می کرد.مهمترین ویژگی های اخلاقی شهید مالامیری اخلاص خیلی بالا، پشتکار زیاد و اهمیت قائل بودن برای کارهای اخروی بود و از سوی دیگر در برنامه ها و فعالیت های خود منیت نداشت و دوست داشت گمنام بماند و خودش را نشان ندهد.
شهید مالمیری در زمره افرادی بود که از دوران کودکی هم نشینی با قرآن و پیروی از زندگی ائمه اطهار (ع) سر لوحه زندگی خود قرار داده بود و آنطور که مادر بزرگوار می گوید بسیار دلبسته مکتب امام حسین و اهل بیت بود. سکینه سادات حسینی، مادر شهید مالمیری درباره چگونگی دفاع از حریم ولایت و اعزام پسرش به سوریه اضافه میکند: با توجه به اینکه پدر محمدمهدی در زمان 8 سال دفاع مقدس سابقه حضور در جبههها را داشت و چون خانواده ما با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا بود، محمدمهدی علاقه شدیدی به دفاع از اسلام داشت؛ بهطوری که در 18 سالگی برای ورود به سپاه قدس یا حزبالله لبنان بسیار تلاش کرد اما موفق نشد. تا اینکه در سال 93 سپاه قدس از حوزههای علیمه خواست تا طلبههای عالم، شجاع و علاقهمند به جهاد و شهادت را برای انجام فعالیتهای فرهنگی در سوریه معرفی کند. از این رو، استادان حوزه از طلبهها خواستند علاقهمندان به این موضوع درباره فرهنگ جهاد و شهادت تحقیقاتی ارایه دهند. به گفته دیگران، شهید محمدمهدی نسبت به سایر افراد تحقیقات گسترده و تأثیرگذارتری را ارایه داد. بنابراین، او از بین طلبهها انتخاب شد.
هنچنین همسر شهید، زهرا احمدی در باره روحیه جهادگر شهید می گوید: پدر مهربان بُشری و فاطمه(5و2 ساله) با شنیدن نالههای جانسوز کودکان سوریه و عراق هرروز بیقرارتر میشد و از آنجاییکه با مشاهده آن جنایات طعم خوش آرامش و لذتهای زندگی با ذائقه بهشتیاش تلخ شده بود. مدام با خود زمزمه میکرد، (چگونه بنشینم و نظارهگر این جنایات باشم در حالیکه فرزندان خودم در امنیت کامل در کنارم بازی میکنند؟). از همین رو سفرهای تبلیغی آخر خویش را بهمنظور مبارزه با نشر افکار التقاطی وهابیت و داعش و با حضور در مناطق مرزی و سنی نشین انجام میداد. اما غیرت و شجاعت عالمانهاش، وجدان بیدارش را به آنسوی مرزها کشاند. وی در دورههای فشرده آموزش نظامی را بدون اطلاع خانواده گذراند و باوجود شرایط مساعد کاری، تدریس و تحقیق را رها کرده، تا بنا بر قول خودش به ( حاصل آموختههایش) دست یابد. به گفته همسر شهید مدافع حرم سالهای آخر بهمنظور ایجاد خلل و به سنگ خوردن تیر داعش در جذب نیرو به شهرهای مرزی میرفت. حتی به درخواست اهل تسنن در نجات جوانان از افکار انحرافی داعش با عزیمت به شهرهای سیستان و بلوچستان، خاش، ایرانشهر، کرمانشاه، تالش و آستارا به تبلیغ میپرداخت. باوجود دوری از خانواده و تحمل سختیهای بسیار، ذرهای از وظایف و مسئولیتهای پدری خود کوتاهی نمیکرد، چرا که با حضورش شرایط را تغییر داده و نبودش را جبران میکرد.
شهید مالمیری به دلیل شخصیت گشاده رو و صمیمی خود، در دوران طلبگی و تدریس دروس فقهی دوستان بسیاری در حوزه داشت و خیلی از شاگردان اش بخاطر روش تدریس و تسلطی که بر موضوعات مطروحه داشت او را یکی از بهترین اساتید حوزه می دانستند، علاوه بر این شهید مالمیری بخاطر سن جوان خود رابطه دوستانه ای هم با شاگردانش داشت و خارج از بحث کلاس و درس فقه و اصول، با بسیاری از آنها ارتباط دوستانه داشت. تا جایی که «سید حسن مبارز» یکی از شاگردان خارجی وی که در جامعه المصطفی تحصیل می کند شعری در وصف استاد سروده است:
همواره مهر بودی و آبان نداشتی ...... دریای بیکرانه که پایان نداشتی
ای چهار فصل زندگیات، عاشقانه سبز ....... گل بودی و بهار، بیان نداشتی
ای از جهان رها و گرفتار درد عشق ....... جز وصل دوست چاره و درمان نداشتی
امروز صبح به من گفت زندگی ........ کاری به کار عالم امکان نداشتی
با ما بگو حقیقت پنهان خویش را ....... آری(خودش) همیشه نمایان نداشتی
در لحظههای عاشقیات، نیمههای شب ...... آیا تو از بهشت فراخوان نداشتی؟
ثبت دیدگاه