عباس رعنای مازندران
به گزارش تا شهدا؛ تقدیم به روح پرفتوح شهید شبیه خوان مدافع حرم، سید جواد اسدی
تاسوعا بود . . .
و تو از همه شبیه تر بودی !
بیرق های سرخ و سیاه سرافرازی بر بام خانه ات برافراشته بودند
و طبل و سنج و شیپورهای عزا تو را می خواندند
مردم جمع می شدند تا عباس خوان رعنای محل بیاید . . .
تو می آمدی و چقدر شبیه …
اصلاً تاسوعا با تو رنگش ابالفضلی تر می شد سید !
سلام سید !
شب ولادت مولانا عباس ابن علی علیه السلام است و من به خانه پدری ات آمده ام
شب میلاد است امّا برادرانت سیاه پوشیده اند !
حیاط خانه قلقله است مانند روز تاسوعا ؛ امّا از طبل و سنج و شیپور خبری نیست و از عباس خوان رعنای محل !
یکی تبریک می گوید و دیگری تسلیت !
بهت غریبی مانند عصر تاسوعا بر سینه ی محل نشسته است !
امشب شب میلاد آقای ولا و ادب و غیرت است . . .
مردم همه آمده اند سید !
کجایی پهلوان خطه ¬ی علویان !
کجایی شیر بیشه ی مازندران !
داوود خوش صدای مادر ؟
غیور مرد مکتب امام و انقلاب ؟
اینجا، خواهری منتظر توست …
و تو مانند مولایت در دفاع از حرم خواهر نه در کربلا که این بار در شام بلا ....
چه جانانه امروز شبیه را به رنگ واقعیت می خوانی
نه با کلاهخود که با سر برهنه در راه جانان
اصلاً رنگ خاکی بیشتر از سبز به تو می آید سید !
چقدر شبیه خودش شده ای ، شبیهِ ...
و صدای آهسته ای به گوشم رسید که سه روز است پیکر پاکت روی ریگ های داغ بیابان جا مانده است ....
نگاهم بر پرچمی جا می ماند که بر آن نوشته شده است :
کلنا عباسک یا زینب (س)
زیر لب می گویم :
چقدر شبیه شده ای سید !
از همیشه شبیه تر ، عباس رعنای مازندران .....
ثبت دیدگاه