دلم نمی آید این شهید را به تهران بفرستم!
زنجیر پلاک بود، اما از پلاک خبری نبود. حدود شش ماه بود توی معراج روی کفنش نوشته بودیم: «شهید گمنام». بارها شد می خواستم بفرستمش تهران برای تشییع؛ اما دلم نمی آمد.
به گزارش تا شهدا؛ زنجیر پلاک بود، اما از پلاک خبری نبود. حدود شش ماه بود توی معراج روی کفنش نوشته بودیم: «شهید گمنام». بارها شد می خواستم بفرستمش تهران برای تشییع؛ اما دلم نمی آمد. توی دلم یکی می گفت دست نگه دار تا موقعش برسد.
به خودم گفتم: «همتی، مکانیک تفحص، وقتی دنبال یک آچار می گرده، صلوات می فرسته؛ چرا من با ذکر صلوات دنبال پلاک این شهید نگردم؟» همین کار را کردم و دوباره سراغ پیکر رفتم، کفنش را باز کردم، توی جمجمه شهید یک تکه کلوخ بود. درآوردم، دیدم پلاک شهید توی کلوخ است. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
ثبت دیدگاه