با وضو وارد شوید این خاک به خون شهدا آغشته است ...

نزدیک ظهر بود بچه‌ها با کمی آب که در اختیار داشتند، تجدید وضو کردند ولی ناگهان صدای اذان آن هم به صورت دسته جمعی به گوش جانمان نوازش داد ... 

تا شهدا - آخرین روزهای تابستان 72 بود و دست‌های جستجوگر بچه‌های تفحص به دنبال پیکر شهدا می‌گشت. مدتی بود که در منطقه عملیاتی خیبر به عنوان خادم شهیدان انتخاب شده بودیم و با جان و دل در پی عاشقان ثارالله بودیم. سکوت سراسر جزیره را فراگرفته بود، سکوتی که روح را دگرگون می‌کرد... قبل از وارد شدن به منطقه تابلویی زیبا نظرمان را جلب کرد: «با وضو وارد شوید این خاک به خون شهدا آغشته است ...» این جمله دریای معنی بود و سخن ...
نزدیک ظهر بود بچه‌ها با کمی آب که در اختیار داشتند، تجدید وضو کردند ولی ناگهان صدای اذان آن هم به صورت دسته جمعی به گوش جانمان نوازش داد ... با خود گفتم: هنوز که وقت نماز نیست، پس حتماً در این اذان به ظاهر ناگاه، حکمتی نهفته است. از این رو به طرف صدا که هر لحظه زیباتر و دلنشین‌تر می‌شد پیش رفتیم. ناگهان در کنار نیزارها قایقی دیدیم که لبه آن از گل ولای بیرون آمده بود. به سرعت به داخل نیزارها رفتیم و قایق را بیرون کشیدیم و سرانجام موذنان ناآشنا را یافتیم. درون قایق شکسته که بر موج‌های آب شناور بود پیکر 13 شهید گمنام ما را به غبطه واداشت ...

 به یاد جانباز شهید «علیرضا غلامی»

ثبت دیدگاه

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.