از مربی‌گری در آموزشگاه سیدالشهداء(ع) تا شهادت در سرپل ذهاب

شهید «اسدالله قربانی شیرامین» پس از آغاز جنگ تحمیلی رهسپار جبهه‌های نور شد و پس از مدتی مبارزه با نیروهای رژیم بعث عراق، سرانجام در تاریخ 22 شهریورماه 1362 حین گشت‌زنی در کوه‌های منطقه سرپل ذهاب، جهت کنترل و نظارت، بر اثر سقوط از صخره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

تا شهدا؛ شهید «اسدالله قربانی شیرامین» در پنجم شهریورماه 1339 در شهرستان آذرشهر آذربایجان‌شرقی به دنیا آمد. وی پس از آغاز جنگ تحمیلی رهسپار جبهه‌های نور شد و پس از مدتی مبارزه با نیروهای رژیم بعث عراق، سرانجام در تاریخ 22 شهریورماه 1362 حین گشت‌زنی در کوه‌های منطقه سرپل ذهاب، جهت کنترل و نظارت، بر اثر سقوط از صخره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «اسدالله قربانی شیرامین» در پنجم شهریورماه 1339 در شهرستان آذرشهر آذربایجان‌شرقی به دنیا آمد. وی دوران تحصیل را در آذرشهر سپری کرد. از همان دوران نوجوانی فردی معنوی و شجاع بود و به جلسات قرآنی اهمیت زیادی می‌داد.

 

از مربی‌گری در آموزشگاه سیدالشهداء(ع) تا شهادت در سرپل ذهاب

 

در سال 1359 رزمنده بسیجی در لشکر 31 عاشورا بود و بعد از طی دوره‌های آموزشی در آموزشگاه سیدالشهداء(ع) نزسا به عنوان مربی نظامی فعالیت می‌کرد و بعدها به عنوان مسئول طرح عملیات و فرمانده محور عملیاتی لشکر 31 عاشورا در جبهه خدمت می‌نمود.

در اوایل انقلاب در پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) با دوستانش همکاری می‌کرد. بعد از انقلاب در جبهه‌های حق علیه باطل نیز حضور فعالی داشت و دیگران را نیز به حضور در جبهه دعوت می‌نمود و رشادت‌هایش زبان‌زد بود که در تاریخ 22 شهریورماه 1362 حین گشت‌زنی در کوه‌های منطقه سرپل ذهاب، جهت کنترل و نظارت، بر اثر سقوط از صخره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

برای چندمین بار است که قلم بر صفحه کاغذ می‌گذارم و کلامی چند به عنوان وصیت‌نامه می‌نویسم و این، خود یکی از نعمت‌های الهی است که انسان به ضعف و نقایصش پی می‌برد و می‌فهمد که چقدر از قافله دور است.

 

از مربی‌گری در آموزشگاه سیدالشهداء(ع) تا شهادت در سرپل ذهاب

 

هر بار که به جبهه می‌روم بعد از برگشتن، دیگر وصیت‌نامه قبلی مورد قبولم نیست و باید یکی دیگر بنویسم و از آموخته‌هایم در جبهه استفاده کنم.

خاطرات، سردار شهید مهدی باکری (همرزم شهید قربانی):

هرگاه خسته می‌شدم دیدار اسد برایم روحیه‌ای تازه می‌بخشید. با اینکه یک پایش را از دست داده بود و به سختی راه می‌رفت ولی موقعی که ماموریتی از جانب اسلام برایش تعیین می‌شد پرواز می‌کرد و لنگی پایش در پروازش اثری نداشت. سخت‌ترین ماموریت‌ها را انجام می‌داد و فرمانده گردان شهادت بود.

ثبت دیدگاه

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.