سرگذشت شهیده سمیرا حسین پناهی قروچای

سمیرا در فصل برگریزان، گل وجودش هدف گلوله های منافقین قرار گرفت و با تیر های نفاق در روز بیست و دوم آبان ماه سال 1386 قلب پاکش از حرکت ایستاد. خونش بر خاک دیارش جاری شد و فریادش برای همیشه کوچه پس کوچه های روستایش طنین هیهات من الذله را در گوش ها زمزمه خواهد کرد.
تا شهدا؛ سمیرا فرزند فرهاد در سال 1372، در روستای قروچای از توابع شهرستان دهگلان در خانواده ای مذهبی از دلسوختگان و عاشقان طریقت پاک روح الله دیدگانش به فروغ هستی باز شد. دوران طفولیت را در کانونی از عشق به حق و خاندان پاک عصمت و طهارت به سرانجام رسانید و پای در رکاب توسن دانش گذاشت تا در میدان معرفت و بصیرت شهسواری باشد و در آبادانی هر چه بیشتر کشورش ایفای نقش نماید.   سمیرا به دلیل پرورش در محیطی مملو از ارزشهای دینی، دختری با ایمان و عفیف بار آمده بود. با این که سن و سال زیادی نداشت اما در میدان عبادت، گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. ادب، متانت و وقار او ، هم در بین مردم و هم در مدرسه و میان همسالانش زبانزد همه بود. شمعی بود که روشنی می بخشید و دیگران پروانه وارگرد وجودش حلقه می زدند تا از سلوک عملی او درس اخلاص و صداقت و تقوا و پاکی بیاموزند.    این گل تازه به بار نشسته، گرمی بخش کانون خانواده ای بود که چراغ زندگی شان از پرتو نور ولایت و اطاعت از فرامین مقام معظم رهبری روشن بود و چون سربازانی بی نام و نشان شب و روز برای حراست از دست آورد های انقلاب اسلامی در تلاش و تکاپو بودند. سمیرا به عنوان یک بسیجی نوجوان قدم در راهی نهاده بود که نشان گام های خونین سعی و تلاش هزاران شهید دانش آموز در جای جای این طریق پیدا بود. او بسیجی بودن را افتخاری بزرگ می دانست، اما بر این باور بود که بسیجی ماندن مهم تر است و بحق سمیرا، بسیجی بود، بسیجی ماند، بسیجی هم مرد.   آری، سمیرا در فصل برگریزان، گل وجودش هدف گلوله های منافقین قرار گرفت و با تیر های نفاق در روز بیست و دوم آبان ماه سال 1386 قلب پاکش از حرکت ایستاد. خونش بر خاک دیارش جاری شد و فریادش برای همیشه کوچه پس کوچه های روستایش طنین هیهات من الذله را در گوش ها زمزمه خواهد کرد.   ساده و مهربان سمیرا وقتی به شهادت رسید، دانش آموز سال اول دبیرستان بود، اما از جهت معنوی و رفتار های اجتماعی سال ها جلو تر از سنش بود، نوجوانی پاک و اهل دل بود، سراسر وجودش از مهر و محبت سرشار بود، در سادگی و مهربانی کم نظیر بود.   اهل کمک و همکاری با دیگران بود، برای پیشرفت دوستانش از هیچ کوششی دریغ نمی کرد، همیشه می گفت: پیشرفت دوستان من ، پیشرفت خود من است. اگر واقعا من اینها را به عنوان دوست پذیرفته باشم، باید صادقانه هم کمکشان کنم، چون در دین ما دوستی قاعده و قانون دارد و امری ساده و پیش پا افتاده نیست.   برای کمک به مردم هم، همین روحیه را داشت، گاهی برای رفع نیاز بعضی از مردم کاری از دستش بر نمی آمد، سعی می کرد با اظهار همدردی وظیفه اش را نسبت به آنها ادا نماید و بعضی وقت ها هم می نشست، اشک می ریخت و از خداوند برای حل مشکل نیازمندان کمک می خواست، مخصوصاً در ماه رمضان، در این زمینه بسیار مسئولانه و فعال ترعمل می کرد، هرچه در توان داشت، در مسیر خدمت به نیازمندان در طبق اخلاص می گذاشت و از این کارش بسیار خشنود بود.   ( راوی- علی محمد حسین پناهی، عموی شهید)

ثبت دیدگاه

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.