شوخی رزمنده ها با «آقا» در بین سخنرانی!
با رزمنده ها که بود گل از گلش می شکفت. با همه گرم می گرفت و زود صمیمی می شد. بچه های رزمنده هم هر وقت در کنار ایشان قرار می گرفتند سر از پا نمی شناختند.
تا شهدا؛ با رزمنده ها که بود گل از گلش می شکفت. با همه گرم می گرفت و زود صمیمی می شد. بچه های رزمنده هم هر وقت در کنار ایشان قرار می گرفتند سر از پا نمی شناختند. سخنرانی ایشان در پادگان دوکوهه گرم شده بود که یکی احساس کرد باید تکبیر بگوید! آقا تذکر داد که تکبیر نابجا رشته کلام را از دست سخنران خارج می کند. یکی از بچه ها شیطنتش گل کرد و بلافاصله داد زد: تکبیر! آقا لبخندی زد و گفت: سر به سر من پیرمرد می گذارید؟! صدای تکبیر دوباره بلند شد! آقا خنده اش گرفت. دو لشکر نیرو آنجا به صف ایستاده بودند؛ همه زدند زیر خنده. آقا صلواتی فرستاد. کنترل جمع را که به دست گرفت و سخنرانی اش را ادامه داد. به نقل از برادر کبیری
ثبت دیدگاه