تا شهدا
سرگذشت شهیده لیلا زارع منش
لیلا در دامان پدر و مادری مومن و اهل دل دوران طفولیت را آغاز کرد، می رفت تا چون غنچه ای در گلستان زندگی شکوفا گردد. او در حالی که آماده می شد راهی مدرسه شود، به جرم اسلام خواهی خانواده اش هدف تیر عناد و دشمنی معاندین، دین ستیزان و اخلاق گریزان قرار گرفت و چون لاله ای نا شکفته پرپر گردید.
تا شهدا: لیلا فرزند ناصر و کبری در اول فروردین ماه سال 1354، در شهر سنندج در خانواده ای دیندار و انقلابی دیدگانش به فروغ هستی روشن شد و با تولدش کانون گرم خانواد ای را گرمتر نمود.
لیلا در دامان پدر و مادری مومن و اهل دل دوران طفولیت را آغاز کرد، می رفت تا چون غنچه ای در گلستان زندگی شکوفا گردد. او در حالی که آماده می شد راهی مدرسه شود، به جرم اسلام خواهی خانواده اش هدف تیر عناد و دشمنی معاندین، دین ستیزان و اخلاق گریزان قرار گرفت و چون لاله ای نا شکفته پرپر گردید.
آری ، لیلا از انقلابیون سنندج بود، او در زمره ی اصحاب نور قرار داشت، یکه و تنها در بحبوحه ی جریانات کردستان در مقابل نااهلی های ضد انقلاب ایستاد، چون مبلغی بلیغ فریاد اسلام خواهی را سر داد و در افشای چهره ی وا قعی کسانی که در زیر نقاب دروغین دفاع از خلق هولناک ترین جنایات را مرتکب می شدند، نقشی ارزنده ایفا نمود ، ضد انقلاب که منطق مبارزه با این آزاد مرد را نداشت ، تصمیم گرفت او را از صحنه حذف کند، ناصر، مسلح نبود، او یکی از کاسب های بازار سنندج بود، در ورع، پرهیزکاری، اسلام خواهی و صداقت شهره بود. دشمن تصمیم می گیرد با پرتاب نارنجک به داخل مغازه ی او، این آزاد مرد را به شهادت برساند. روزی که مزدوران اقدام به این عمل غیر انسانی می کنند، همسر، خواهر، داماد و دختر ناصر( لیلا) در مغازه نشسته بودند، به ناگاه ، یکی از ایادی استکبار در حالی که به وضوح می بیند، غیر از ناصر، جمع دیگری هم در مغازه حضور دارند، اقدام به پرتاب نارنجک می کند، لیلا به همراه عمه و شوهر عمه اش در این حرکت غیر انسانی دشمن در دم به شهادت می رسند، ناصر و همسرش هم مجروح می شوند. پدر لیلا هم بعد از چند سال بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت آسمانی می شود.
آری لیلا در تاریخ پانزدهم مرداد ماه سال 1360 ، چون غنچه ای ناشکفته پرپر می شود و به مهمانی ملکوت می رود.
نقاشی معنی دار
لیلا کم کم داشت آماده می شد تا پای در مهد علم و دانش بگذارد و به جنگ جهل و سیاهی برود، او به نقاشی بسیار علاقه داشت، از چهار سالگی مانند یک دانش آمور نقاشی می کشید، همه ی نقاشی هایی که می کشید دارای معنی، مفهوم و جهت بود. به دلیل فضای معنوی حاکم بر خانواده، لیلا علی رغم سن کمی که داشت، اعمال و فرایض دینی رابه انجام می رسانید، آداب ادای نماز را خوب آموخته بود،همراه مادرم نماز می خواند، لذا این توجه به عبادت در نقاشی های او بسیار نمود داشت، هر وقت تصویری از انسان را نقاشی می کرد، حتماً او را در حال انجام عبادت و فرایض دینی نشان می داد. مخصوصاً به دعا بسیار توجه داشت، در خیلی از نقاشی های او دست های نیازمندی را می دیدیم که در آستان بی نیاز حضرتش بالا رفته بود و از خدا طلب آمرزش می کرد. بعضی وقت ها می گفتیم: لیلا این آدم ها از خدا چه می خواهند؟ با همان زبان و درک کودکانه اش می گفت:
« از خدا می خواهند اورا به بهشت ببرد »
آری لیلا عاشق بهشت خداوند بود خدا نیز این عشق او را به سر انجام رسانید و او را در خلد برین جای داد.
(باسط زارع منش - برادر شهید)
لیلا در دامان پدر و مادری مومن و اهل دل دوران طفولیت را آغاز کرد، می رفت تا چون غنچه ای در گلستان زندگی شکوفا گردد. او در حالی که آماده می شد راهی مدرسه شود، به جرم اسلام خواهی خانواده اش هدف تیر عناد و دشمنی معاندین، دین ستیزان و اخلاق گریزان قرار گرفت و چون لاله ای نا شکفته پرپر گردید.
آری ، لیلا از انقلابیون سنندج بود، او در زمره ی اصحاب نور قرار داشت، یکه و تنها در بحبوحه ی جریانات کردستان در مقابل نااهلی های ضد انقلاب ایستاد، چون مبلغی بلیغ فریاد اسلام خواهی را سر داد و در افشای چهره ی وا قعی کسانی که در زیر نقاب دروغین دفاع از خلق هولناک ترین جنایات را مرتکب می شدند، نقشی ارزنده ایفا نمود ، ضد انقلاب که منطق مبارزه با این آزاد مرد را نداشت ، تصمیم گرفت او را از صحنه حذف کند، ناصر، مسلح نبود، او یکی از کاسب های بازار سنندج بود، در ورع، پرهیزکاری، اسلام خواهی و صداقت شهره بود. دشمن تصمیم می گیرد با پرتاب نارنجک به داخل مغازه ی او، این آزاد مرد را به شهادت برساند. روزی که مزدوران اقدام به این عمل غیر انسانی می کنند، همسر، خواهر، داماد و دختر ناصر( لیلا) در مغازه نشسته بودند، به ناگاه ، یکی از ایادی استکبار در حالی که به وضوح می بیند، غیر از ناصر، جمع دیگری هم در مغازه حضور دارند، اقدام به پرتاب نارنجک می کند، لیلا به همراه عمه و شوهر عمه اش در این حرکت غیر انسانی دشمن در دم به شهادت می رسند، ناصر و همسرش هم مجروح می شوند. پدر لیلا هم بعد از چند سال بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت آسمانی می شود.
آری لیلا در تاریخ پانزدهم مرداد ماه سال 1360 ، چون غنچه ای ناشکفته پرپر می شود و به مهمانی ملکوت می رود.
نقاشی معنی دار
لیلا کم کم داشت آماده می شد تا پای در مهد علم و دانش بگذارد و به جنگ جهل و سیاهی برود، او به نقاشی بسیار علاقه داشت، از چهار سالگی مانند یک دانش آمور نقاشی می کشید، همه ی نقاشی هایی که می کشید دارای معنی، مفهوم و جهت بود. به دلیل فضای معنوی حاکم بر خانواده، لیلا علی رغم سن کمی که داشت، اعمال و فرایض دینی رابه انجام می رسانید، آداب ادای نماز را خوب آموخته بود،همراه مادرم نماز می خواند، لذا این توجه به عبادت در نقاشی های او بسیار نمود داشت، هر وقت تصویری از انسان را نقاشی می کرد، حتماً او را در حال انجام عبادت و فرایض دینی نشان می داد. مخصوصاً به دعا بسیار توجه داشت، در خیلی از نقاشی های او دست های نیازمندی را می دیدیم که در آستان بی نیاز حضرتش بالا رفته بود و از خدا طلب آمرزش می کرد. بعضی وقت ها می گفتیم: لیلا این آدم ها از خدا چه می خواهند؟ با همان زبان و درک کودکانه اش می گفت:
« از خدا می خواهند اورا به بهشت ببرد »
آری لیلا عاشق بهشت خداوند بود خدا نیز این عشق او را به سر انجام رسانید و او را در خلد برین جای داد.
(باسط زارع منش - برادر شهید)
ثبت دیدگاه