باسواد کردن ۲۰۰ اسیر در اردوگاه بعث
ایمان قلبی و راسخ، عشق به اسلام و امام خمینی(ره) و توکل بر خدا و صبر در راه او از ویژگیهای اسرا در زمان اسارت بود. همین ویژگیها در نیروهای حزب الله لبنان و سوریه وجود دارد که با تحمل سختیها و رنجهای بسیار در مقابل دشمنان خود ایستادهاند و صبر و پایداری را به جهانیان نشان میدهند.
تا شهدا: ۱۳ ساله بودم که به خاطر انگیزه دفاع از اعتقادات و خاک کشورم با ایجاد تغییراتی در شناسنامه و اصرار زیاد، به مناطق عملیاتی غرب کشور اعزام شدم.
بعد از مدتی به مناطق عملیاتی جنوب کشور عازم شدم و در عملیات خیبر در سال ۶۲ در حالی که از ناحیه پا مجروح و بیهوش بودم به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمدم و چند ماهی در اردوگاهی در بصره بودم و بعد از مدتی ما را به اردوگاهی در موصل فرستادند.
از ناحیه پا مجروح شده بودم و عراقیها هیچ توجهی نداشتند و حتی از یک پانسمان ساده دریغ میکردند؛ هموطنانم در اسارتگاه با لباسهای خودشان پاهای مرا میبستند و به طور معجزه وار مجروحیتم خوب شد.
عراقیها روحیه و ایمان اسرای ایرانی را که میدیدند، عصبانی میشدند و به شکلهای مختلف آنها را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
افسران بعثی با مسخره کردن، بی احترامی، توهین و پخش فیلم ها و آهنگهای مبتذل درصدد تخریب روحیه بالای اسرای ایرانی بودند و آزار و اذیت و شکنجه های جسمی از جمله فلک کردن از جمله کارهای هر روزه آنها بود.
نزدیک به ۲۰۰۰ نفر در اردوگاه موصل بودیم که تنها دو سرویس بهداشتی وجود داشت و حمام و آب گرم نداشتیم که مجبور بودیم خودمان با زحمت، آب را روی چراغ گرم کرده و به نوبت استحمام کنیم.
هر روز یک وعده غذا می دادند و ما حق برگزاری نماز جماعت و حتی اجتماع دو یا چند نفره را هم نداشتیم.
اما سخت ترین و درناک ترین لحظه دوران اسارت را زمان شنیدن رحلت امام خمینی(ره) بود. از طریق روزنامه و تلویزیون از رحلت بنیانگذار انقلاب آگاه شدیم که آزادگان آنقدر در اردوگاه گریه و شیون کردند که نیروهای بعثی با زور و شلیک گلوله هوایی آنها را آرام کردند.
در اردوگاه ما نزدیک به ۲۰۰ بیسواد و افرادی که سواد زیادی نداشتند، حضور داشتند که ما به کمک یکدیگر و به وسیله گچهای دیوار و بر روی زمین، خواندن و نوشتن را به آنها یاد می دادیم که با این کار تمام آن اسرای بیسواد باسواد شدند و به راحتی خواندن و نوشتن را آموختند.
بعد از قطعنامه ۵۹۸ و تبادل اسرا در تاریخ ۲۹ مرداد ۶۹ به خاک مقدس کشور قدم گذاشتم و اولین کاری که کردم به مدت یکسال توانستم جهشی دیپلم بگیرم.
سپس در کنکور شرکت کردم و توانستم در رشته حقوق در دانشگاه تهران تا مقطع دکترا ادامه تحصیل دهم.
قبول شدن در آموزش و پرورش و انتخاب حرفه معلمی یکی از زیباترین دوران زندگیام بود. سال ۷۰ وارد آموزش و پرورش شدم و در مقاطع راهنمایی و دبیرستان به تدریس دانشآموزان مشغول شدم.
ایمان قلبی و راسخ، عشق به اسلام و امام خمینی(ره) و توکل بر خدا و صبر در راه او از ویژگیهای اسرا در زمان اسارت بود. همین ویژگیها در نیروهای حزب الله لبنان و سوریه وجود دارد که با تحمل سختیها و رنجهای بسیار در مقابل دشمنان خود ایستادهاند و صبر و پایداری را به جهانیان نشان میدهند.
راوی: مرتضی فتحی آزاده دفاع مقدس، مدرس دانشگاه و بازنشسته آموزش و پرورش
بعد از مدتی به مناطق عملیاتی جنوب کشور عازم شدم و در عملیات خیبر در سال ۶۲ در حالی که از ناحیه پا مجروح و بیهوش بودم به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمدم و چند ماهی در اردوگاهی در بصره بودم و بعد از مدتی ما را به اردوگاهی در موصل فرستادند.
از ناحیه پا مجروح شده بودم و عراقیها هیچ توجهی نداشتند و حتی از یک پانسمان ساده دریغ میکردند؛ هموطنانم در اسارتگاه با لباسهای خودشان پاهای مرا میبستند و به طور معجزه وار مجروحیتم خوب شد.
عراقیها روحیه و ایمان اسرای ایرانی را که میدیدند، عصبانی میشدند و به شکلهای مختلف آنها را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
افسران بعثی با مسخره کردن، بی احترامی، توهین و پخش فیلم ها و آهنگهای مبتذل درصدد تخریب روحیه بالای اسرای ایرانی بودند و آزار و اذیت و شکنجه های جسمی از جمله فلک کردن از جمله کارهای هر روزه آنها بود.
نزدیک به ۲۰۰۰ نفر در اردوگاه موصل بودیم که تنها دو سرویس بهداشتی وجود داشت و حمام و آب گرم نداشتیم که مجبور بودیم خودمان با زحمت، آب را روی چراغ گرم کرده و به نوبت استحمام کنیم.
هر روز یک وعده غذا می دادند و ما حق برگزاری نماز جماعت و حتی اجتماع دو یا چند نفره را هم نداشتیم.
اما سخت ترین و درناک ترین لحظه دوران اسارت را زمان شنیدن رحلت امام خمینی(ره) بود. از طریق روزنامه و تلویزیون از رحلت بنیانگذار انقلاب آگاه شدیم که آزادگان آنقدر در اردوگاه گریه و شیون کردند که نیروهای بعثی با زور و شلیک گلوله هوایی آنها را آرام کردند.
در اردوگاه ما نزدیک به ۲۰۰ بیسواد و افرادی که سواد زیادی نداشتند، حضور داشتند که ما به کمک یکدیگر و به وسیله گچهای دیوار و بر روی زمین، خواندن و نوشتن را به آنها یاد می دادیم که با این کار تمام آن اسرای بیسواد باسواد شدند و به راحتی خواندن و نوشتن را آموختند.
بعد از قطعنامه ۵۹۸ و تبادل اسرا در تاریخ ۲۹ مرداد ۶۹ به خاک مقدس کشور قدم گذاشتم و اولین کاری که کردم به مدت یکسال توانستم جهشی دیپلم بگیرم.
سپس در کنکور شرکت کردم و توانستم در رشته حقوق در دانشگاه تهران تا مقطع دکترا ادامه تحصیل دهم.
قبول شدن در آموزش و پرورش و انتخاب حرفه معلمی یکی از زیباترین دوران زندگیام بود. سال ۷۰ وارد آموزش و پرورش شدم و در مقاطع راهنمایی و دبیرستان به تدریس دانشآموزان مشغول شدم.
ایمان قلبی و راسخ، عشق به اسلام و امام خمینی(ره) و توکل بر خدا و صبر در راه او از ویژگیهای اسرا در زمان اسارت بود. همین ویژگیها در نیروهای حزب الله لبنان و سوریه وجود دارد که با تحمل سختیها و رنجهای بسیار در مقابل دشمنان خود ایستادهاند و صبر و پایداری را به جهانیان نشان میدهند.
راوی: مرتضی فتحی آزاده دفاع مقدس، مدرس دانشگاه و بازنشسته آموزش و پرورش
ثبت دیدگاه