http://www.tashohada.ir/index.php/fa/news/80311

شناسه خبر: 80311
۱۳۹۷-۱۰-۲۴ ۱۴:۳۳

دلنوشته غمبار یک فرزند شهید درباره تخریب قبور مطهر شهدا

در تاریخ هم جایی نخواندم که بدون اجازه قبر یهود و نصارا را شخم بزنند...

تا شهدا؛ فرزند یکی از شهدا در دلنوشته ای که آن را برای شهیدخبر ارسال کرده است از بی ضابطگی و حرمت شکنی تحت عنوان تخریب قبور مطهر شهدا گلایه کرده و نوشته است:
"بابای خوبم سلام
من که توفیق دیدن رویت رو نداشتم و سه ماه بعد شهادتت به دنیا آمدم
هرچه زخم زبان و سختی که دلت بخواهد در این ۳۷ سال کشیدم
بزرگ شدیم به بهانه سپیدی موی مادر و خون دل و غصه
تنها دلخوشی و نماد و یادمانت رو که عکس شما مثل خورشید چراغ راهمان بود را بریدن و حالا قصد تخریب سنگ مزارت را دارند(  تبت یدا ابی لهب و تب)

۳۷ پاییز از غروب شهادت لاله گونت نگذشته که اینان به پرچم ایران سرافراز بالای سرت هم رحم نکردند
داعش وار عکس و یادمان رو به زیر کشیدند
البته ناراحت نباش. تو تنها نیستی همرزمانت رو هم ناک اوت کردن و پرچم آنها رو هم به خیال باطل خودسربلندانه به زیر کشیدند و فقط و فقط به اسم بازسازی قبور شهدا
بنام شهدا هرچه خاک و نخاله هست دارند میریزن روی مزار شهدا و اموات و ی سنگ روی آن که خلاصه هیچ اثری نماند 
بخدا من در تاریخ هم جایی نخوندم که بدون اجازه قبر یهود و نصارا رو هم شخم بزنن
راستی پدر حتی به درخت تنومندی که زیر سایه سارش برایت فاتحه میخاندیم هم رحم نکردن و آنهم قطع کردن و در گرمای تابستان سایه ای نیس
درحالی که مردم در محیط بیرون امامزاده در گل و لای عاشقانه خودروی خود را پارک میکنند تا به زیارت بیایند دارن شما را بدنام میکنند و به اسم شما و بازسازی مزار شهدا اصراف میکنند
راستی پدر شرمنده که احازه دادیم تا مزار مادرت را که سه شهید تقدیم انقلاب کرد را با سنگ و بدون نام بپوشانند البته شاید حکمت خداست چرا که نام خادم حضرت زهرا رویش بود و خواسته بود مانند اربابش بدون مزار باشد و گمنام
نمیدانم
اعصابم حسابی بهم ریخته دلم ی بغل همون تابلوی آلومینومی بالای مزارت رو میخاد که بغل کن و بشینم نگاهت کنم و حرف بزنیم و تو نگاهم کنی
ولی حیف که تمام خاطرات و عشق بازیمان رو بهم ریختند
و دیگر از اون عکس و دوتا گلدون محجور خبری نیس و قراره مدرن بشه و با سنگ سیاه تزیین بشه و اون یادمانت رو سر بریدند
البته نگران نباش سنگهای جدید ی کم بلندتر از سطح صاف امامزاده هست و سنگهای جدید تا دلت بخواهد سیاه هست و اونقدری هست که در دل شب مردم زمین بخورن و نفرین کنن
بگذریم....
بابای خوبم چقدر خوبی که بعد رفتنت هم خیر میرسونی حتی حاضرن یکی دو میلیارد خرج کنن که مزار شما و رفقات رو باصطلاح ساماندهی کنن
امروز که اومدم سر مزارت اینقد سرد بود که به سختی دستم رو از جیب دراوردم چون  یک درجه زیر صفر بود ولی کارگران افغانی داشتن با عجله تمام خاک روی مزارها میرختن و با ماله سیمان میکشیدن تا به سرعت بپوشونن و زودتر خلاص بشن
خدا خیرشون بده/نده  که دارن با تیر خلاصشون راحت میکنن اونم یهویی
اینم بمونه
از این میسوزم که میگن با زیر نظر آقا هستیم
آخه یکی نیس بگه مگه آقا راضی به خلاف قانون شماس؟
مگه آقا راضیه شما درخت مثمر و غیر مثمر رو قطع کنید؟
آخه مگه آقا راضیه کارگر ایرانی شرمنده زن و بچه باشه و شما کار رو بدید به اتباع بیگانه؟
آخه مگه آقا راضیه بدون رضایت یادگاران شهید بیاید مزار و تخریب کنید؟
آخه مگه آقا راضیه بدون اصول فنی و محاسبه و کار کارشناسی بیاید سیاه زمستون کار کنید؟
آخه مگه آقا راضیه که جام خاطرات بچه شهدا و همسرشون رو با لگد برگردونید؟
آخه مگه آقا راضیه بیت المال اینطور حیف و میل بشه و سنگ روی سنگ بذارید؟
بابا جونم از ی چیز دیگه میسوزم اونم اینه که لباس پیغمبر تنشون هست و خدا لعنت کنه اون رییس اوقافی رو که میگه ما شرمنده بودیم و خجالت میکشیدیم مسولین میومدن اینجا بازدید
دوست داشتم بگیرم خفه کنم اون بیشعور رو ولی حیف که اسلام دست منو بسته و...
 
بگذریم بابای مهربان
حرف زیاده و دلم پره بیشتر از این ناراحتت نکنم فقط خدا مرگ ما را زودتر برسونه که نبینم مادرم بهم بگه یعنی کنار و پایین مزار شهید کاش دفن بشم و من نتونم کاری کنم و ارزوی بچه هات باشن کنار دست تو خاک بشن ولی نتونن

بقیه حرفا باشه برای بعد که دیدمت
امضا پسر ندیده ات که اسم تو روشه ولی شرمنده توعه"