http://www.tashohada.ir/index.php/fa/news/76368

شناسه خبر: 76368
۱۳۹۷-۵-۴ ۱۴:۱۳

اهتزاز پرچم افتخار و آزادگی رسالت مدافعان حرم

مدافعان حرم در پرتو رهنمودهای حکیمانه رهبری، پرچم آزادگی را در دفاع از حرم اهل بیت(ع) برافراشتند و با حضور حماسی خویش فرهنگ مقاومت را در منطقه پرتنش خاورمیانه نهادینه ساختند.

تا شهدا؛ تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانشان صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند. روزنامه های مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبی حماسه های این دوران را بررسی کردند.

** عزت و اقتدار ایران مرهون جانفشانی مدافعان حرم
مدافعان حرم با شجاعت و ایثار خویش به مصاف اندیشه های انحرافی و افراطی گروه های تروریستی رفتند و دلاورمردانه از جان خویش گذشتند و عزت و اقتدار کنونی ایران مرهون جانفشانی این افراد است.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «شهیدی که حاج قاسم بر دست‌هایش بوسه زد»، نوشت: ستار قبل از رفتنش دلم را آرام می‌کرد و می‌گفت: جای من امن است. یک روز قبل از شهادتش تماس گرفت و گفت: یک ماه دیگر بر می‌گردم، اما روز بعدش به شهادت رسید. ما رسم داریم امواتمان را در روستای اجدادیمان خاک می‌کنیم. تنها سفارش ستار این بود که حتی اگر شهید نشدم، مرا کنار شهدا دفن کنید. 

در ادامه این گزارش آمده است: از ابتدای تشکیل جبهه مقاومت اسلامی، استان کرمانشاه 15 شهید تقدیم کرده است. شهید ستار عباسی یکی از این 15 نفر است که 25 آبان ماه 1394 در حلب سوریه خلعت شهادت پوشید. مینا عباسی همسر شهید که دخترعموی او نیز هست، در گفت‌وگو با ما از خوابی می‌گوید که همسرش پیش از غائله تروریست‌های تفکیری می‌بیند و مطمئن می‌شود در سوریه به شهادت خواهد رسید. شهید عباسی ابتدا به عراق و سپس به مشهدش در سوریه اعزام می‌شود. بیابان‌های حلب، کربلای ستار بودند که خاکش تشنه خون او بود. 

این روزنامه همچنین در گزارشی با عنوان «ارکان را مقابل چشمان همسر و د‌خترش شهید کرد‌ند» نوشت: واقعه 23 تیر 1397 که منجر به ترور و شهاد‌ت ارکان قد‌یمی شد، از تازه‌ترین اقد‌امات تروریستی ضد‌انقلاب است. آن‌ها ترور شهید قد‌یمی را د‌ر پاسخ به کشته شد‌ن یکی از اعضای گروهک تروریستی پژاک به نام «جیهان آزاد» رقم زد‌ند. همین چند روز پیش بود که خبر شهاد‌ت یکی از پیشمرگان کرد مسلمان د‌ر روستای گوشخانی شهرستان سروآباد مخابره شد. نوشتیم مخابره، چراکه این خبر بازتاب رسانه‌ای زیاد‌ی پید‌ا نکرد و تنها د‌ر سطح استان خبر‌هایی از آن منتشر شد. «شهید ارکان قد‌یمی» متولد اول فرورد‌ین 1362 د‌ر روستای گوشخانی بود. همان روستایی که 23 تیر 1397 محل شهاد‌تش نیز شد. ارکان چند روز قبل از شهاد‌ت، در عملیاتی همراه با نیرو‌های سپاه شهرستان سروآباد علیه پژاک شرکت کرد‌ه بود. 

روزنامه «جوان» در گزارشی دیگر با عنوان «ماهان 3 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد» آورد: منوچهر سعید‌ی اولین و تنها شهید استان کرد‌ستان است که د‌هم خرد‌اد 1394 د‌ر شهر الرماد‌ی عراق به شهاد‌ت رسید. او د‌رست د‌ر روزی به د‌نیا آمد‌ه بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. یکم مهر 1359، د‌ر روستای میمنت‌آباد شهرستان قروه کرد‌ستان، فرزند پسری به د‌نیا آمد که هرچند سنش به جهاد د‌ر د‌فاع مقد‌س نمی‌رسید، اما مقد‌ر بود سال‌ها بعد د‌ر جبهه د‌فاع از حرم حضور یابد و به شهاد‌ت برسد. شهید سعید‌ی به عنوان تنها شهید مد‌افع حرم استان کرد‌ستان، نماد‌ی از مقاومت و ایستاد‌گی مرد‌مانی است که د‌ر همه حواد‌ث و روید‌اد‌ها، د‌ر کنار سایر هموطنان‌شان ایستاد‌ند و خون د‌اد‌ند. 

این روزنامه در گزارش دیگری، عنوان «نگذارید پرچم شناساندن غربت فاطمیون روی زمین بیفتد» را منتشر کرد و نوشت: یکی از برنامه‌هایی که شهید بسیار از آن استقبال می‌کرد این بود که یک جشنواره برگزار کنیم تا کودکان و نوجوانان، در مورد مدافعان حرم، نقاشی بکشند و این نقاشی‌ها را برای رزمنده‌های سوریه بفرستیم. در واقع مایل بود بچه‌ها هم وارد فضای مقاومت و جهاد شوند. شهید تمام‌زاده، مسئول فرهنگی دفتر امام جمعه صفادشت و امام جماعت روستای کهریزک صفادشت بود. من هم به عنوان مسئول دفتر امام جمعه با ایشان همکار بودم. مدتی بعد از آغاز همکاری‌مان، متوجه شدم که پیگیر رفتن به سوریه است. سعی می‌کرد با مدافعان افغانستانی مقیم ایران (تیپ فاطمیون) ارتباط بگیرد، موفق هم شد. 

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «تنها دارایی من لباس جهاد پدرم است» نوشت: من در منطقه پاراچنار پاکستان هر روز با وهابی‌های تندرو درگیر بودم. یاد گرفتم که باید مقابل جریان تکفیری و تروریست‌ها بایستم. شرایط امروز برایم سخت نیست؛ آنچه برای من و خانواده‌ام اهمیت دارد، دفاع از اسلام و حفظ آن، ارادت به اهل بیت (ع) و عمل به وصیت پدر شهیدم است. امیدوارم در این مسیر همیشه جبهه اسلام پیروز و مقتدر بماند.

هر کس از پدر چیزی به ارث می‌برد. عباس هم از پدرش لباس رزم و سلاحش را به ارث برده است. رزمنده امروز لشکر زینبیون، یک‌سال بیشتر نداشت که «فرزند شهید‌دفاع مقدس» شد. جمله «اسلام مرز ندارد» در این خانواده پاکستانی تجلی یافته است. شهید عبدالحسین رسولی که با اوج‌گیری قیام مردم ایران عاشق و دلباخته امام‌خمینی (ره) می‌شود با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران می‌آید و وقتی دشمن بعثی جنگ تحمیلی را آغاز می‌کند راهی جبهه می‌شود و در عملیات مرصاد به شهادت می‌رسد. همسر و خردسال شهید (عباس) به پاکستان بازمی‌گردند. سال‌ها بعد عباس برای عمل به تنها خواسته پدر یعنی تداوم راهش در دفاع از اسلام به ایران می‌آید و در لوای پرچم رزمندگان پاکستانی لشکر زینبیون به سوریه می‌رود. 

**حماسه های دفاع مقدس؛ ترسیم الگویی کارآمد از ایثار
تجلیل از شهیدان به ترسیم الگویی کارآمد از ایثار برای نسل جوان می انجامد تا آنها با تاسی از سیره این افراد، حافظ و پاسدار حریم وطن و آرمان های انقلاب در برابر توطئه های دشمنان باشند. 

روزنامه «جوان» در گزارشی با درج عنوان «سرخوردگی‌های دیکتاتور»، نوشت: پس از هشت سال، مردم عراق پی به شخصیت واقعی صدام و کارهایش برده بودند. او نه به فکر مردم کشورش و نه به فکر اعراب بود و تنها به جنون قدرت خود فکر می‌کرد. او این دغدغه را داشت که جاودانه شود.

در ادامه این گزارش آمده است: سال 1367، هشت سال جنگ و خونریزی بدون هیچ دستاورد خاصی برای صدام به نقطه پایانی رسید. او که جنگ را با آرزوی تصرف خوزستان، رسیدن به تهران و نابودی انقلاب اسلامی آغاز کرده بود، بدون رسیدن به هیچ کدام از اهدافش، جنگ برایش تمام شده بود. هشت سال جنگ فرسایشی، استفاده از بمب‌های شیمیایی و میکروبی و بمباران شهر‌ها و کشتار غیرنظامیان از صدام در افکار عمومی دنیا، چهره‌ای جنایتکار و بدنام ساخته بود. حتی مردم عراق هم به دیوانگی و بلندپروازی‌های احمقانه او پی برده بودند و این جنگ جز رسوایی برای او دستاورد دیگری به دنبال نداشت.

این روزنامه در گزارشی دیگر، عنوان «نبرد با ارتش یک میلیون نفری» را منتشر کرد و نوشت: 31 تیر 1367 نماز جمعه تهران به امامت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت برگزار می‌شد، اما آن روز سخنان امام جمعه حال و هوای دیگری داشت. در بخشی از خطبه‌هایش از رفتن به سوی سرنوشت خبر داد و خطاب به من مردم گفت: «من به جبهه می‌روم، شما هم بیایید!» خبر‌هایی از جبهه خوزستان می‌رسید که غافلگیرکننده بود. عراق از صبح همین روز با 18 تیپ زرهی و مکانیزه به سرعت از محور شلمچه و کوشک وارد شده و توانسته بود 30 کیلومتر از جاده اهواز- خرمشهر را به تصرف خود درآورد. خرمشهر می‌رفت تا دوباره خونین شهر شود. با هم نگاهی به وقایع آن روز‌ها می‌اندازیم.

روزنامه «جوان» در گزارشی دیگر با عنوان «دوستان ایرانی‌ام به اندازه من شهدا را نمی‌شناسند» آورد: دوستان ایرانی من هیچ شناختی روی شهیدی مثل ابراهیم هادی ندارند. خیلی وقت‌ها با ذوق و شوق، شهید هادی و دیگر شهدای ایرانی را به دوستان ایرانی‌ام معرفی می‌کنم. این جوان‌ها باید بدانند حالا که سر راحت روی بالش می‌گذارند، به خاطر جانفشانی چه انسان‌هایی بوده است. 

این آدم‌های جنگ هستند که آن را مقدس می‌کنند. ایمان و عقیده‌شان می‌تواند از آتش جنگ، گلستانی بسازد که هر انسان آزاده‌ای را در هر جای جهان که باشد مجذوب خود کند. وقتی کار برای رضای خدا باشد، عجیب نیست که مهر یک شهید مفقودالاثر ایرانی را در دل یک دختر ارمنستانی جستجو کنیم! شهید ابراهیم هادی سال‌ها پیش در رمل‌های فکه گم شد، اما حالا مهرش را در قلب جوان‌هایی پیدا می‌کنیم که سال‌ها پس از شهادت او متولد شده‌اند. نازلی مارگاریان اهل کشور ارمنستان یکی از همین جوان‌هاست. می‌گوید: «عاشق مرام شهید هادی شدم، چون در عملش اخلاص داشت.» حالا چند صباحی است که این دختر جوان غیرایرانی، کتاب زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم ایرانی را تهیه و مطالعه می‌کند. گفت‌وگوی ما با وی را پیش رو دارید.

روزنامه «اطلاعات» در گزارشی با عنوان «روایت فتح «دوران» در بغداد» نوشت: سال 1360را می‌توان موفق‌ترین دوران نیروهای ایرانی در نبرد با رژیم بعث عراق دانست. در این زمان و با برکناری بنی‌صدر، نیروهای مسلح ما از انسجام بیشتری برخوردار شدند و توانستند در عرض یک سال در موضع برتر قرار گیرند. این برتری از مهرماه سال 60 تا خرداد 61 معادلات جنگ را تغییر داد. ایران طی چهار عملیات پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق قدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس، بیشترین متصرفات عراق را بازپس‌ گرفت.

در ادامه این گزارش می خوانیم: آزادسازی خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس، یکی از بزرگترین پیروزی نیروهای مسلح و ملت ما در جنگ تحمیلی برابر رژیم بعث و حامیانش بود که توانست ایران را در موقعیت مسلط سیاسی و نظامی قرار دهد و چند هفته بعد از این پیروزی، دولت عراق که در موضع ضعف قرار گرفته بود، از بخش عظیمی از متصرفات خود در ایران از جمله ایلام، قصرشیرین و سومار عقب‌نشینی کرد.

این روزنامه همچنین در گزارشی دیگر با انتشار عنوان «التماس برای حضور در میدان مین» آورد: با لحنی بغض آلود گفت: «سعید چرا نمیذاری من داخل میدان مین برم؟ مگه خون من از خون بچه‌های دیگه رنگین تره؟ اگه نذاری برم اونوقت نیروهای دیگه پیش خودشون نمی‌گن که بین داداش خودش با دیگران فرق می‌ذاره؟» این جملات بخشی از خاطرات «سعید نفر» از فرماندهان واحد تخریب در دوران دفاع مقدس است. 

این رزمنده در ادامه خاطراتش روایت ‌می‌کند: چندی قبل که بر اثر انفجار یک دسته چاشنی انفجاری در دستانم به علت خرابی دستگاه تست چاشنی مجروح شده و به بیمارستان شهید اشرفی اصفهانی کرمانشاه اعزام شده بودم خانواده من که ازطریق یکی از نیروهایم که برای مرخصی به تهران رفته بود از این موضوع مطلع شده بودند.

روزنامه «کیهان» در گزارشی با درج عنوان «از تیزپروازی تا گمنامی و جاویدالاثری» نوشت: داغ فرزند بر دل می‌ماند، داغی که تا آخرین نفس‌ها قلب رنجور مادر خسته و چشم انتظار را با تپش همراه می‌کند. انقلاب ما علی اکبر و علی اصغرها داده، لیلاهایی چشم از دنیا فرو بسته‌اند که همچنان چشمان شان به در بود که شاید بیاید و قصه شهید و شهادت صفحات دل ما را چنان رنگی کرده است که صفحه سفیدی برای روزهای تلخ پس از آنها نباشد و با درد دوری و خاطرات آنها سال‌های سال ساعت‌های بی‌پایان شب را سپری کنیم.

راستش با قصه علی اکبر و علی اصغر ، دو یار وفادار انقلاب کمی دلتنگ مادر شدم، مادری که چشمش به آسمان بود و دلبرش را در میان تیزپروازان آسمان دلبری می‌کرد. دلتنگ همسری گشتم که طفل‌های معصومی را باید رهبری می‌کرد که دیگر قامت پدر بر صورتشان سایه نمی‌افکند و تنها با خاطرات نه چندان دورشان پدر را همراهی می‌کنند.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «قافله شوق» نوشت: فاصله دهلران تا شوش 170 کیلومتر بود. همراهان زردقناری، حالی شبیه زائرین مدینه‌النبی داشتند که معمولا از شوق زیارت، یا بی‌قرارند و در خود فرورفته و یا به اطراف خیره‌اند. شوش، مدینه اهل قافله بود و حضرت دانیال، نبیّ آن. لحظاتی که فضای مینی بوس، از سکوت هم‌سفران سنگین می‌شد، پی می‌بردی که در خود، زمزمه‌ای دارند. توی مسیر، مناطق عملیاتی دیگری مانند «موسیان» و «عین خوش» هم بودند، اما قرار بازدیدِ آنجاها را نداشتیم. بی‌تردید از بین همر‌اهان، آقای نجار مایل بود که این دو منطقه و جایی مثل «سبزآب» را ببیند و خاطراتش را زنده کند. در جنگ به همراه یکی از دوستان مشترک، بیش از یک‌سال در این منطقه بود و همان دوست مشترک، خاطره آن را، قریب سی‌سال پیش برایم تعریف کرده بود، بی آن‌که آن زمان رزمنده‌ای به نام اسماعیل نجار را دیده باشم. 

روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «قاسم سلیمانی در عملیات مرصاد چه می‌کرد؟» آورد: مرصاد، یکی از عملیات‌های بزرگ دفاعی ایران در دوران پس از دفاع مقدس است. بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران و پایان جنگ تحمیلی، دشمنان ایران دست از ملت ایران بر نداشتند و این بار با این خیال خام که قوای نظامی ایران بعد از هشت سال مقاومت، ضعیف شده است، منافقین را اعزام کردند تا بلکه از این طریق کشورمان را اشغال کنند. با این حال، مردم ایران و به طور خاص، نیروهای دفاعی کشورمان در این عملیات نیز حماسه دیگری خلق کردند و منافقین و اربابان آنها را تحقیر نمودند. 

تجربه آن نبرد، گوهر گران بهایی است که در این دوران، نه فقط برای کشور ما بلکه برای جامعه انسانی ذخیره شد و در تقابل با داعش به کار آمد. قاسم سلیمانی که ستاره جبهه مقاومت در این زمانه است، روایتی خواندنی از عملیات مرصاد دارد که در ادامه می خوانید: «در منطقه شلمچه درگیر عملیات بودیم. تقریباً پاتک‌های دشمن را دفع کرده بودیم که اعلام کردند منافقین به غرب حمله کرده‌اند. در اولین اقدام یک گروهان نیرو همراه با یک توپ 23 و یک توپ 106 به وسیله بالگرد شنوک در فرودگاه اضطراری اسلام‌آباد پیاده کردیم. چند تپه کوچک اطراف فرودگاه اضطراری وجود داشت. کنار تپه‌ها مستقر شدیم و کار شناسایی منطقه را آغاز کردیم.»

این روزنامه در گزارشی با عنوان «طلبه‌ای که در مرصاد سرود شهادت را سر داد» نوشت: جواد کریمی دوزجی، دوم آذر 1345 در تهران متولد شد، دوران کودکی او در پای منبر و مراسم مذهبی و هیئت‌ها گذشت و دوره‌های تحصیلی خود را در مدرسه‌ ابتدایی نیک‌پرور، مدرسه راهنمایی فتح، و دبیرستان شهدای هفت تیر تا اخذ مدرک دیپلم تجربی گذراند. جواد در دوران تحصیلات خود در دبیرستان شهدای هفت تیر به مبارزه علیه هواداران گروهک‌ها پرداخت و در این حوزه کارهای فرهنگی تاثیرگذاری انجام داد. او پس از اتمام دبیرستان ابتدا به مدرسه مروی و سپس در مسجد امین‌الدوله در حضور حضرت آیت‌الله حق‌شناس به کسب علوم دینی پرداخت و همراه با مسائل دینی در بسیج فعالیت می‌کرد.

روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی با عنوان «عملیات مرصاد شکستی جاویدان برای سازمان منافقین رقم زد» آورد: عملیات مرصاد با رمز «یا صاحب الزمان (عجل‌الله تعالی وجه الشریف) ادرکنی» برای مقابله با حرکت منافقین و بازپس‌گیری مناطق اشغال شده انجام گرفت. در این عملیات که با فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب‌اسلامی و با پشتیبانی هوا نیروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلام آباد- پل دختر وارد عمل شدند و نیروهای ضد انقلاب را تا پشت نوار مرزی عقب راند؛ اما قوای ارتش عراق، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشتند. 

در عملیات مرصاد، بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 240 قبضه خمپاره انداز 60 و 80 میلیمتری و 30 عراده توپ 106 میلیمتری دشمن منهدم شدند. همچنین بیش از 20 تیپ مشترک منافقین و ارتش عراق متلاشی شد و تعداد کشته و زخمی‌های دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در این عملیات، نزدیک به 1000 قبضه آر. پی. جی 7، 700 قبضه تیربار کلاشینکوف، ده‌ها دستگاه خودرو، ده‌ها دستگاه تانک و نفربر، تعدادی تجهیزات پیشترفته الکترونیکی و مخابراتی و مقادیری اسناد درون گروهی منافقین به دست رزمندگان ایران افتاد.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «اسلام و انقلاب محتاج یاری شماست نگذارید از دسیسه های«شیطان بزرگ» ضربه بخورد» نوشت: سردار شهید نوروز صالحی در سال 1341 در خانواده‌ای و کشاورز در شهرستان «اردل» در استان «چهارمحال و بختیاری» دیده به جهان گشود. پس از سپری کردن ایام طفولیت پا به مدرسه گذاشت. تحصیلات راهنمایی را درحالی به اتمام رسانید که انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی داشت به وقوع می‌پیوست. با آغاز مبارزه مردم علیه حکومت ستم‌شاهی در تمام راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت فعال داشت و در میان دوستان فردی فعال و انقلابی به شمار می‌رفت. در دوران دبیرستان عضو انجمن اسلامی مدرسه و یکی از متصدیان برگزاری نماز جماعت و برنامه‌هایی مانند کوهنوردی دانش‌آموزان بود.

روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی با عنوان «برای جانبازان زندگی نیز نوعی جنگ است» آورد: رضا فیروزمند روشندل 70 درصد جانباز جنگ تحمیلی معتقد است معلولیت محدودیت نیست تا زمانی که امکانات اولیه برای آنان فراهم شود، و زندگی کردن در یک رنگ مطلق سیاه همیشه در نابینایان صدق نمی‌کند و هستند کور دلانی که خود را در حصار خود ستایی‌ها و خود بزرگ بینی‌ها و فراموشی‌ها حبس کرده‌اند و هیچ توجهی به اطراف خود ندارند. در مقطعی جانباز ناشناخته ماند – در مقطعی به دید ترحم نگریسته شد – در مقطعی نیز در در مورد جانبازان به بیراهه رفتند و آنان را با خانه نشینی انسانی عاجز و ناتوان معرفی نمودند و تصورها از یک جانباز نابینا بر آن بود که جز نواختن نی و گدایی کاری از دستش بر نمی‌آید.در صورتی که امروزه با وجود مشکلات عدیده‌ای که دارند در مقایسه جمعیتی با اقشار سالم جامعه از سواد و تحصیلات بالاتری برخوردارند.

**حفظ آثار دفاع مقدس؛ ثبت روایت های پایداری شهیدان 
ثبت روایت ها و سیره شهیدان حماسه های دفاع مقدس بیانگر پایداری شهیدان و ایثارگرانی است که با عزمی راسخ و به منظور حفظ و حراست از نظام اسلامی و آرمان هایش در برابر دشمن صف آرایی کردند.

روزنامه «ایران» در گزارشی با درج عنوان «یک خشاب پر از نگاتیو»، آورد: از نگاه مردم، عکاس- خبرنگار به مثابه یک ابرانسان است که در هر ساعتی از شبانه‌روز و با هر بعد مسافتی، اولین شاهد رخدادهای مهم و جنجالی است و می‌تواند قوانین مدنی و عرف را در تکاپوی ثبت حقیقت نادیده بگیرد و برای شهادت در پیشگاه تاریخ، از جانش مایه می‌گذارد. اگر از بحث استعداد بگذریم، مهارت عکاسی، اکتسابی است اما جسارتی که عکاس- خبرنگار را از دفتر روزنامه بیرون می‌کشد و راهی مأموریت‌های ناممکن می‌کند، ذاتی و یک ظرفیت روحی است. 

این روزنامه در ادامه آورد: دانستن اینکه یک عکاس در جبهه‌های جنگ در کشاکش مرگ و زندگی، چه تجربیات حرفه‌ای، فردی و روحی را از سر گذرانده، خواندنی‌ است و در گفت‌وگوی پیش‌رو با بهرام محمدی‌فرد، از آنها صحبت به میان آمده. بهرام محمدی‌فرد در جوانی، جدی‌ترین دوران عکاسی حرفه‌ای خود را در جنگ ایران و عراق طی کرده و به خاطر عکس‌هایی از شخصیت‌های سیاسی انقلاب هم شناخته شده است. عکس‌های او از جبهه ایران، از دریچه نگاه خنثی، روایتگر و بکرِ تجربی‌اش، با کادربندی‌های نشانه‌ساز، سوژه و روایت را به زمان و مکان اساطیری پیوند می‌دهد و حقایق، احوال و رنج‌های مشترک بشری را بلندتر از تعلق به مرزهای یک سرزمین و جبهه، روایت می‌کند. 

این روزنامه در مطلب دیگری با درج عنوان « جای تحقیق و پژوهش در ادبیات دفاع مقدس خالی است» نوشت: محمود جوانبخت متولد 1351 تهران از چهره‌های فعال درعرصه ادبیات دفاع مقدس است. او درعرصه‌های مستندسازی، نویسندگی و روزنامه‌نگاری فعالیت دارد. سردبیری نشریه خاطره امروز، همکاری با نشریات سلام و بیان و گروه ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری تنها بخشی از فعالیت‌های او در کارنامه کاری‌اش است. از این‌رو جوانبخت را بیشتر با عنوان روزنامه نگار می‌شناسند تا نویسنده و مستندساز. 

او دارای مدرک کارشناسی تاریخ است و فعالیت خود را درعرصه داستان‌نویسی از سال 1368 شروع کرده است. «جامانده از کاروان»، «آبی + قرمز»، «مهربان مثل مسیح»، «ماهی‌ها در آب زنده‌اند» و«حکایت آن مرد غریب» از جمله آثار اوست. تاکنون کتاب‌های این نویسنده ازجمله «سقوط خرمشهر»، «آبی + قرمز» و «مهربان مثل مسیح» به‌عنوان آثار برگزیده در جشنواره کتاب کانون، کتاب «جا مانده از کاروان» به‌عنوان اثر برگزیده جشنواره ادبیات عاشورایی و کتاب «حکایت آن مرد غریب» به‌عنوان اثر برگزیده جشنواره دفاع مقدس شناخته شده است. با جوانبخت گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم تا بیشتر از دغدغه و فعالیت‌های این روزهایش برایمان بگوید./ایرنا