کربلایی دیگر در عملیات رمضان
به گزارش تا شهدا؛ علی فریدونی ، جانباز 8 سال دفاع مقدس و عکاس جنگ ، عکاسی را از سال 1349 در عکاسی شاهرخ واقع در خیابان قزوین، چهارراه عباسی تجربه کرد و از سال 1355 در خبرگزاری پارس کار خود را در بخش لابراتوار آغاز کرد.
پس از انقلاب اسلامی خبرگزاری پارس با عنوان خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) تغییر نام پیدا کرد و او در زمان مدیر عاملی دکتر خرازی و دبیر سرویسی رسول قدیری نیا ماموریت یافت تا با حضور در منطقه عملیاتی از شکست حصر آبادان عکاسی کند و این ماموریت سرآغاز حضور وی در بسیاری از عملیات های دوران جنگ تحمیلی بود.
یکی از عملیات های بسیار مهم ، رمضان بود که فریدونی به عنوان عکاس خبری در این عملیات نیز حضوری پررنگ داشت که تصاویر زیادی با عنوان (صحرای کربلا) توسط وی ثبت شد. به مناسبت سالروز عملیات رمضان با این عکاس بزرگ جنگ به گفتگو نشستیم که ماحصل آن به شرح زیر است:
**آقای فریدونی از چه زمانی به عنوان عکاس خبری وارد جبهه های جنگ شدید؟
- من 33 ماه سابقه حضور داوطلبانه در جبهه های جنگ را دارم، از سال 1355 در ایرنا و در بخش لابراتوار کارم را شروع کردم، پس از شروع جنگ به آقای رسول قدیری نیا به عنوان دبیر عکس اول خودم که همانند پدر برایم بود اصرار کردم که به عنوان عکاس جنگی با رفتن من به جبهه ها موافقت کند که در نهایت وی پذیرفت.
اولین عملیاتی که در آن حضور داشتم جنگ های نامنظم در جنوب کشور منطقه سوسنگرد به فرماندهی شهید چمران بود، من جنگ را با شهید چمران در سوسنگرد شناختم، این اولین عملیاتی بود که در آن شرکت کردم. آبادان در محاصره بود. برای این که عراقی ها متوجه حضور ما نشوند، شبانه با لنج ماهی گیری و با نگرانی و اضطراب زیاد از حوالی ماهشهر راه افتادیم. صبح زود به آبادان رسیدیم. 24 ساعت قبل از شکستن حصر آبادان آن جا بودیم. روزهای اول برایم سخت بود، پس از شنیدن صدای شلیک یا انفجار توپ و خمپاره، دست و پایم می لرزید. و هر روز کارمان این بود که صبح می رفتیم منطقه برای مصاحبه و تهیه عکس، شب بر می گشتیم. نگاتیوها را بعد از عملیات و آزادسازی جاده آبادان – اهواز به تهران فرستادم، من در آن زمان تاهل بودم و دو فرزند داشتم ولی وظیفه خود می دانستم که در جبهه حضور پیدا کنم.
**با توجه به حضور شما کنار شهید چمران در سوسنگرد ، تاکتیک جنگی این شهید را برای نجات این شهر بفرمایید.
- رودخانه کرخه در سوسنگرد بین ما و نیرو های عراقی قرار داشت و دشمن کاملاً به مواضع ما مشرف بود و دائماً منطقه را مورد هدف قرار می داد و بچه ها را به شهادت می رساند. شهید چمران به شدت به دنبال راهی بود برای اینکه بتوانیم به هر ترتیب شده خود را به آن طرف رودخانه برسانیم تا با منهدم کردن مواضع دشمن خط خودمان را آرام کنیم.
شهید چمران طرحی ریختند برای احداث یک پل که بتوان نیروها را به آن طرف رودخانه انتقال داد. اما با وضعیت و امکانات موجود این کار بسیار سخت و حتی غیر ممکن می نمود. با همه این اوصاف طبق طرح دکتر، تعدادی تیوپ چرخ عقب تراکتور آوردند و همه را باد کرده و رها کردند در رودخانه. بعد همه آنها را با طنابی به همدیگر متصل کردند که به اندازه فاصله بین دو طرف خشکی بود. بعد از این تخته چوب هایی را انداختند روی آنها و بدین صورت نیروها را توانستند عبور دهند و به هدفی که می خواستند برسند.
من و کاظم اخوان خبرنگار اختصاصی شهید چمران در آن زمان از جمله افرادی بودیم که کار عکاسی انجام می دادیم و به نوعی اخوان عکاس دکتر چمران بود و در مدت کوتاهی هم که عکاسی کرد توانست عکس های خوبی را به یادگار بگذارد.
فکر می کنم یک فریم از فیلم عکاسی کاظم باقی مانده بود که شهید چمران رو به من کرد و گفت: بیا تو هم عکس بگیر. من ابتدا گفتم نه چون می دانستم یک فریم بیشتر باقی نمانده و گفتم شاید نیاز شود اما با اصرار دکتر رفتم کنارشان و با آخرین فریم من هم یک عکس یادگاری گرفتم که خاطره ای به یاد ماندنی برای من شد و در موزه خرمشهر ثبت شده است.
بعد از این ماجرا برای موفقیت در ساخت پل، قربانی کردند و گوشتش را آبگوشت درست کردند. بچه های رزمنده روی همان پل نشستند و آن را خوردند.
**آقای فریدونی هدف شما از ثبت عکس های جنگ و حضور در خط مقدم جبهه ها چه بود و در چه عملیات هایی شرکت کردید؟
- شکست حصر آبادان ، والفجر 4 ، فتح المبین ، رمضان، والفجر 8 ، کربلای 5 و .... از عملیات های بسیار سنگین و مهمی بود که من از نزدیک در آن حضور داشتم و در کنار رزمندگان بودم.
در آن زمان، خبرنگاران و عکاسان خود قرارگاه داشتند و ما در همه محورها بودیم ولی من دوست داشتم که کنار رزمنده ها در خط مقدم و عملیات ها باشم تا تمام لحظات زندگی آنها را ثبت کنم.
کتاب عکس بنده با تعداد 224 عکس در ژانر ژورنالیسم جنگی رویدادهای جبهه و عملیات ها را بین سالهای 1359 تا 1369 در برمیگیرد که تصاویر عملیات رمضان و عبور از میدان مین از تصاویر شاخص این کتاب است.
**حال و هوا و فضای عملیات رمضان را برایمان تشریح کنید.
- در مرحله سوم عملیات بعد از تجدید قوا، نیروها به میدان مین برخورد کردند، که دستور عبور از آن داده شد. عبور از میدان مین از دو محور بود که یک سمت سپاه و بسیج بودند و سمت دیگر دست ارتش بود. تعدادی از بچههای رزمنده بعد از شنیدن دستور عبور از میدان مین داوطلب شدند تا معبری را باز کنند و دیگران رد شوند، از بیسیمها صدای "الله اکبر" گفتن رزمندهها میآمد و بعد صدای انفجار مین شنیده میشد.
در آن سوله یک طرف فرماندهان سپاه و یک طرف فرماندهان ارتش بودند. بچههای سپاه میدان مین را رد کردند، اما نیروهای ارتش از این دستور سر باز زدند و به این دلیل که آنها عبور نکردند، زمان گذشت و هوا روشن شد. عراقی ها متوجه شدند و بچههای سپاه بسیجی را قیچی کردند، عده زیادی قتل عام شدند و عدهای دیگر راه برگشت را گم کردند. هنگام برگشت از جادههای "رملی" آنقدر خسته شده بودند که اسلحه و لباس خود را زمین انداخته بودند.
فضا واقعاً وحشتناک و دلخراش بود. اولین آمبولانس که آمد من با خواهش به همراه بچههای تخریب رفتم جلو، وسط میدان مین جنازههای زیادی بود. یکی از عکسهایی را که از آن صحنه گرفتم از بس دلخراش بود سال گذشته با نام "صحرای کربلا" اجازه انتشار گرفت. رزمندهها با حالتهای زیبایی به شهادت رسیده بودند. یکی از آنها با مشت گره شده شهید شده بود و این نشان از تعصب او داشت، دستش خشک شده بود و مجبور شدند استخوانش را بشکنند بعد او را دفن کنند. یکی دیگر از شهدا به حالت سجده افتاده بود. یکی از شهدا آرپیجی اش را به حالتی بغل کرده بود که انگار معشوقاش را در آغوش گرفته است. دیدن این صحنه برایم بسیار سخت و تلخ بود. من در طول عمرم دوباره صحرای کربلا را درک کردم .
عملیات رمضان در 4 مرحله انجام شد که نتوانستیم به اهداف از پیش تعیین شده برسیم، عراق تا دندان مسلح بود و رزمنده ها به دنبال گرفتن بصره بودند که محقق نشد ، آن زمان مرداد ماه و دمای هوا 50 درجه بود، اکثر رزمنده ها نیز روزه بودند، عکس هایی که من از عملیات رمضان گرفتم بسیار عاطفی بود و مورد انتقاد یا تقدیر بسیاری از دوستان قرار گرفت.
شهید نبی پور خبرنگار ایرنا نیز از شهدای عملیات رمضان بود، او پس از شکست عملیات رمضان 2، کاغذ و خودکار را زمین گذاشت و داوطبانه اسلحه به دست گرفت و حضور در جنگ را وظیفه شرعی خود می دانست، نبی پور بسیار انسان مذهبی بود و دو روز قبل از شهادت در مسجد صحرایی با خدای خود خلوت کرده بود و مشغول راز و نیاز و نماز بود، که 48 ساعت بعد خبر شهادتش را به مادادند، او یکی از بهترین همکاران ما بود.
**آقای فریدونی به عنوان یک عکاس جنگ، ضرورت ثبت و ضبط عکس های دوران دفاع مقدس را تا چه اندازه می دانید؟
این یک کار بسیار حرفه ای و سنگینی است که نیازمند همکاری همه مسئولین فرهنگی است که برادرانه کنار هم باشند، انجمن عکاسان جنگ طی این 13 سال حدود یک و نیم میلیون نگاتیو و عکس جمع آوری کرده که حدود 13 جلد کتاب از آن تهیه شده است ولی این کار هزینه بسیار بالایی می خواهد، عکس های من برایم مثل فرزندانم عزیز هستند، آرشیو تصاویر دوران دفاع مقدس د رایرنا کامل تر از اکثر سازمان هاست ولی باز هم این عکس ها در حال ریختگی و نابودی هستند، خیلی از خانواده های شهدا و رزمندگان عکس های بسیار زیادی دارند که باید ثبت شوند و اکنون خاک می خورند، باید فراخوان ملی داده شود و عکاسان جنگ از نظر مالی و فکری حمایت شوند تا این عکس ها همانند یک گنجینه ثبت و ضبط شوند، برای حفظ و نگهداری عکس های دوران دفاع مقدس 300 هزار شهید داده ایم که تصاویر آنها موجود است، این تصاویر متعلق به من نیست بلکه برای یک کشور و تاریخ ملی آن است و خیانت است اگر از بین برود.
لازم به ذکر است علی فریدونی عکاس خبری دوران دفاع مقدس در سال 59 در جنگ های چریکی غرب کشور 3 بار مجروحیت داشت و در عملیات مسلم ابن عقیل در غرب کشور نیز از ناحیه سر مجروح شد و به درجه جانبازی نائل آمد.