شعر/ باز شهید از حلب اورده اند
بسم رب الشهدا و الصدیقین
قطعه شعر «باز شهید از حلب آوردهاند» به یاد احمد عزیزی شاعر عاشقانههای عاشورایی و تقدیم به مدافعان حرم علوی
زخم خزان بر تنِ باغ بلور - میچکد از چشم شفق اشک نور
از لب نی دُرد عطش جاری است - فصل طربناکِ علمداری است
فتنۀِ وهابی اولاد ننگ - کرده به پا در حلب آشوب جنگ
اشک رباب، آه دلِ ارغنون - سرمۀِ لیلایی چشم جنون
رود و رباب و نِی و غوغایِ عود - آتش و پروانه و داغی کبود
طعم عطش بر لبِ نیزارها - طُرۀِ خونین علمدارها
در تبوتاب و عطشِ انتظار - چشم شقایق نگرانِ بهار
در دلِ این شور و هیاهوی عشق - قافلهای میرسد از کوی عشق
قافلۀِ عشق و جنون میرسد - کوکبهای غرقهبهخون میرسد
نخلِ علی را رطب آوردهاند –باز شهید از حلب آوردهاند
فاطمیون را خبر آوردهاند - تکه و پاره قمر آوردهاند
عطر حسین از حرم آوردهاند - بهر محرم علم آوردهاند
فاطمه را کُشتۀِ عشق آمده - میر و علمدار دمشق آمده
قوم غزل گستر آیینه بند - گردوغباری به شفق دیدهاند
ماذنه ها هلهله سر دادهاند - آمدن یار خبر دادهاند
صاعقه سا، پا بهرکابی رسد - حادثۀِ پر تبوتابی رسد
غلغلهای گشته فراسوی عشق - میرسد از سمت حلب بوی عشق
بر لب خونینِ منادی به شور - میرسد آوای قریب ظهور
زیج عطش کرده نشانها رصد - عطر ظهورش زِ یمن میرسد
بتشکنی بسته میان ذوالفقار - هِیمنۀِ حیدر دلدل سوار
ساقی اسرار تولای یار - یوسف گمگشتۀ زهرا تبار
منتقم خون خدا میرسد - کوکبۀِ سبز هُدا میرسد
پادشه لمیزلی میرسد - ساقی عشق ازلی میرسد
یوسف کنعان علی میرسد - منتظران مژده ولی میرسد
به امید ظهور حضرت یار
28 رمضان المبارک 1437
منصورنظری