آزاده (نسخه قدیمی)

آخرین وصیت یک شهید در غربت

به خانواده ام نیز بگویید من مردانه در برابر دشمن ایستادم و

۱۳۹۴-۲-۲۹ ۱۱:۴۹

دوره تخصصی آموزش شکنجه!

چون خیلی از اسیران را مستقیم از منطقه به اردوگاه می ­آوردند، یک بار مأموران ویژه­ای

۱۳۹۴-۲-۱۷ ۲۲:۵۹

چشم كه باز كردم دختر نوزادم 10 ساله شده بود

آزاده و جانباز محسن عباسپور مسكين در اولين سال جنگ و در منطقه

۱۳۹۴-۲-۱۳ ۱۳:۲۷

سفره وحدت

به بچه ها گفتم «اگه روزای عید، نمی تونین باهاشون دعا

۱۳۹۴-۲-۵ ۰۷:۳۹

کلاس درس اجباری کمونیسم

روز به روز هوا سرد تر می شد. همه از زخم معده و سوز سرما در رنج

۱۳۹۴-۲-۲ ۰۷:۴۶

الهی اسیر دشمن نشوی

جیره همه ما در روز، فقط سه لیتر آب بود، آن هم با طعنه که: مگر

۱۳۹۴-۱-۱۶ ۰۸:۳۶

نماز عشق روی شانه ی بعثی ها

خدایا! ای کسی که زندگی و مرگ ما در دست توست. با این وضعیت

۱۳۹۳-۱۲-۲۷ ۱۱:۰۶

ماجرای سحری دادن بعثی به اسرای ایرانی

آزاده سرافراز فرخ سهراب می‌گوید:در اردوگاه موصل ۱ چند

۱۳۹۳-۱۲-۲۷ ۱۱:۰۱

روایت یک آزاده از زیارت کربلا در اسارت

وارد صحن و سرای آقا ابا عبدالله علیه السلام که شدیم، صدای گریه و ضجه

۱۳۹۳-۱۰-۶ ۱۶:۲۹