بیسیمچی از گرما فریاد می زد که قنبری سوختم! جنس فلزی بیسیم موجب می شد که پشت کمر بیسیمچی ها بد جوری

اسلحه‌ها را ازدست سربازهای عراقی درآوردیم. جلوی راننده را گرفتیم و نگذاشتیم اتوبوس را برگرداند.

وقتی حاج آقا ابوترابی ماشین‌های اسکورت را دید که پشت ماشین آشغالی شهرداری منتظر مانده‌اند

روشی که بعضی از روزه داران اتّخاذ می‌کردند این بود که برنج خود را به یکی از دوستان خود می&zwnj

آزاده دوران دفاع مقدس گفت: پس از سال‌ها اسارت در اردوگاه‌های بعثی به این نتیجه رسیده بودیم

آزاده علی رحیمی، در حالی که نوجوان بود به سختی خودش را به جبهه‌های جنگ رساند. او پس از حضور در

علی هادی از رزمندگان دفاع مقدس، برای بار دوم به جبهه اعزام شد و در عملیات خیبر شرکت کرد که در

در اسارت شش نفر بیسواد اطرافم بودند که چهار نفر را با سواد کردم. این عزیزان از همان اردوگاه برای