http://www.tashohada.ir/fa/news/31483

شناسه خبر: 31483
۱۳۹۴-۵-۲۶ ۱۳:۲۰

داغی که جام زهر و رحلت امام شهدا بر دل اسرا گذاشت

<div style="text-align: justify;">به بهانه سالروز آغاز بازگشت آزادگان دفاع مقدس به میهن اسلامی گفتگویی داشته ایم با آزاده ای از لشکر خوبان و روایت او از تلخ و شیرین های ۷۸ ماه اسارت در اردوگاه های رژیم بعث را شنیده ایم. تلخی هایی از جنس محاصره با تانک وهلیکوپتر، داغ سنگین جام زهر و رحلت امام امت و شیرینی هایی از جنس بوسیدن خاک میهن.</div>
تا شهدا: امروز سالروز بازگشت آزادگانی است که بعد از سالها تحمل اسارت در غربت به میهن بازگشتند و ما هیچ نداریم جز انجام وظیفه در قبال آنانی گمنام باقی مانده اند و تمام هستی مان مدیون و وامدار ایثارگری و از خودگذشتگی شان است. کسانی که بی هیچ ادعایی مردانه و شجاعانه پای در میدان عمل نهادند و سالهای طلایی عمر خود را در میدان نبرد و اردوگاههای اسارت دشمن سپری کردند و اینک با تنی رنجور و خسته از زخم روزگار ایام عمر را سپری می کنند و البته همچنان پیشتاز عرصه دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی و همرزمان شهیدشان هستند.در این روایت سخن از مردی است که ۱۷ سال بیشتر نداشت که لباس رزم به تن کرد و راهی پدافند عملیات رمضان شد، با همان روحیه ای که در تحولات پیروزی انقلاب در صحنه حضور داشت، برای پیوستن به رزمندگان مدافع وطنش در عملیات های مسلم ابن عقیل، والفجر یک و عملیات خیبر نیز خود را به صحنه خط مقدم رسانده بود.محمد کریم پور قراملکی نوجوانی که رفتن را به ماندن ترجیح داد و تحصیلات متوسطه را تمام نکرده  به ندای دعوت امام، لبیک گفت و با رفتنش به جبهه فصل جدیدی از زندگیش را رقم زد.او که دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث هم هست؛ چنان با آرامش سخن مي گويد كه گويي كوچك ترين غبار اندوهي، خاطرش را نيازرده است. شمرده و متين و حساب شده!وقتی دشمن بعثی، خیبری های لشکر خوبان را به اسارت گرفت / حتی یک گلوله باقی نمانده بوداز اتفاقی که هیچوقت تصورش را هم نمی کرد می گوید، از آن روز که قرار نبود چنین شود، از روزی که جز به پیروزی و یا شهادت به هیچ چیز دیگری فکر نمی کرد، از اسارتش می گوید: همانطور که از اسم اسارت معلوم است دوران سخت، تلخ و مشقت بار اما پر از تجارب فراوان بود.ادامه می دهد: در عملیات خیبر بود که طبق توجیه قبلی، قرار بود به عمق خاک دشمن نفوذ کنیم، فردای آغاز عملیات و در اجرای مراحل بعدی پس از اینکه به آنسوی هورالهویزه یعنی جزایر مجنون هلی برد شدیم بعد از حدود ۶۰ کیلومتر پیاده روی در عمق خاک دشمن در بین راه و پس از دور زدن دشمن و در مسیر بازگشت به خط مقدم نیروهای خودی مجبور به درگیری با نیروهای دشمن شدیم که از حضور ما در عمق خاک دشمن آگاه شده بودند، چنانکه وقتی به نزدیکی های خط مقدم رسیده بودیم همه مهمات و گلوله هایمان را مصرف کرده بودیم که ناگهان خود را در محاصره هلی کوپترهای دشمن از هوا و تانکهایش از زمین یافتیم و متوجه شدیم که هیچ راه چاره ای جز اسارت پیش رویمان نیست نه مهماتی برای دفاع از خود داشتیم و نه راه گریزی از معرکه .اسارت؛ راه سومی که تقدیر در دوراهی شهادت و پیروزی برایمان رقم زد / سفرایی با دست های بستهتوصیفش از آن لحظات خاص اینگونه است:  باید با صحنه ای مواجه می شدیم که هیچکس فکرش را هم نمی کرد، زیرا ما از جنگ، فقط دو چیز را تصور می کردیم؛" شهادت یا پیروزی" گزینه سوم برای ما غیر منتظره و غریب  بود. مگر می شد یک گردان نیرو را به اسارت گرفت؛ اسارت در دستان نیروهای بعثی که هیچ اثری از رحم و مروت و انسانیت و مردانگی در آنان نبود و از نخستین دقایق اسارت با برخوردهای وحشیانه و ددمنشانه شان دستان ما را با هر چه که به دستشان می رسید بستند و به پشت جبهه انتقال دادند.در مورد نخستین روزهای اسارت می گوید: هفته  اول ما را به بصره بردند و در اتاقک های تنگ و تاریک با محدودیت آب و هوا و نور نگهداری کردند؛ تنفر از نیروهای دشمن همراه با بغض و عصبانیت و ناراحتی و غصه از اینکه چرا خود را در اسارت سربازان بعثی می دیدیم گلویمان را به شدت می فشرد و از اینکه نمی توانستیم عکس العملی در مقابل اهانت های دشمن از خود نشان دهیم خشمگین بودیم اما به تدریج فهمیدیم که شاید خداوند متعال سرنوشت ما را اینچنین رقم زده است که چون از خیل شهدا جا مانده بودیم اسارت نصیبمان شده  تا بدین سان به حیاط خلوت دشمن پلید راه یافته وبه جنایات و افکار پلید دشمن که کسی جز اسرا بدان ها دست نمی یابد پی ببریم و در نقش سفیران انقلاب، سالهائی را در میان نیروهای متجاوز سپری نموده و حقانیت انقلاب نوپای اسلامی مان را به گوش آنان برسانیم. چند روز بعد ما را به موصل و آنگاه به رمادی کمپ ۷ انتقال دادند. در رمادی ما را در کمپی به نام "قفس الاطفال" مسقر کردند که سن این افراد ما بین ۱۴-۱۸ سال بود . عراقیها به هر نحو ممکن سعی در تخریب جسمی و روحی این اسرای رزمنده کم سن و سال داشتند و با بکار بردن ترفند ها و توطئه های متعدد شیطانی تلاش بسیاری کردند تا عقیده و مرام و فکر و روح آنان را عوض کنند ولی هرگز موفق به اینکار نشدند ، ما «اسرا» اگر چه جسممان در اسارت دشمن بود لیکن اجازه ندادیم که روح ما را با غرور و فریب های شیطانی خود تسخیر کنند.این آزاده دفاع مقدس ادامه می دهد: کم کم شروع به برنامه ریزی هایی برای آینده مان کردیم. مشخص نبود چقدر باید در آنجا بمانیم، کلاس های آموزش کم سوادان ، آموزش قرآن ، نهج البلاغه و زبان انگلیسی ، اجرای تئاتر، نمایش ، شب شعر ، ورزشهای رزمی و نرمش های صبح گاهی جزو برنامه های ما بود تا بدینوسیله نقشه های دشمن را برای تخریب روحی و جسمی خود خنثی کنیم و هنگام  بازگشت به وطن، از نظر روحی و جسمی ضعیف و فرسوده نباشیم.داغی که جام زهر قطعنامه بر دل رزمندگان گذاشت و خبری که مثل پتک بر سرها کوبیده شدکریم پور در پاسخ به سوال خبرنگار ائل، سخت ترین روزهای دوران اسارت را اینگونه تشریح می کند: بعد از اینکه قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد، همه مات و بهوت بودیم، جمله امام که" جام زهری نوشیدم" داغی بر دلمان گذاشت اما یقین داشتیم که  رهبر ما دلیر و حکیم و فرزانه است و به خاطر مصلحت ملت و کشور مجبور به اینکار شده است.وی می افزاید: دومین خاطره تلخ  و عذاب آور  شنیدن خبر رحلت امام ( ره ) بود که مثل پتکی بر سر ما کوبیده شد، اردوگاه در بغضی عجیب فرو رفت؛ تاچندین روز سایه ای از سکوت و بهت و خشم و غضب بر فضای اردوگاه سایه افکنده بود هیچکس حرفی نمی زد، با اینکه عراقی ها در بیرون از اردوگاه شادی می کردند ولی می دانستند اگر حرفی بزنند و یا اقدامی بکنند، بغض سربازان خمینی می شکند و اردوگاه را به هم میریزند. سنگینی فضای اردوگاه بعد از یک هفته به وسیله  مقاله ای  که در خصوص رحلت ملکوتی امام نوشتیم و در همه آسایشگاه ها خوانده شد، شکسته شد و کم کم شروع به عزاداری کردیم، دلمان می خواست صدایمان به گوش مردم کشورمان برسد که ما هم در سوگ ولیمان عزاداریم ولی دریغا ...
تجربه ای تلخ از جنس شهادت دوستان در خاک دشمن
این رزمنده دفاع مقدس از اجبار بعثی ها برای کتک زدن هم سنگر و دوست و هم آسایشگاهی ها توسط رزمندگان اسیر به عنوان یکی از سخت ترین لحظه ها یاد می کند و می گوید: مگر می شود کسی همرزم خود را بزند مگر دل تاب کتک زدن می آورد، این زشت ترین و تلخترین کاری بود که در حق نیرو های ایرانی برای تضعیف روحیه و تخریب اعصاب اسرا انجام می دادند. یکی دیگر از سخت ترین لحظه ها مشاهده شدت جراحت و دیدن شهادت دوستانی بود که پیش چشم ما بر اثر بیماری های سختی مثل اسهال خونی و یرغان جان به جان آفرین تسلیم کردند؛ در دوران اسارت لحظه به لحظه ما طعم شهادت را چشیدیم. با چنین وضعیت هایی که در دوران اسارت وجود داشت فکر می کنم که اگر دستی بغیر از دست خدا و لطفی بغیر از لطف الهی در آن دوران حاکم بود نه تنها بنده بلکه هیچکدام از آزاده ها نمی توانستند آن را تحمل بکنند ولی رزمندگان دلاور و نستوه ما توانستند از این امتحان الهی سربلند بیرون بیایند.ادامه صحبتهایش در پاسخ به سوال ما در مورد روزهای شیرین و خاطرات انگیز آن سالهای تلخ چنین است: در میان آن روزهای سخت غربت ، شاید کم باشد روزهای شیرینی که انتظارش را داشتیم، خبر آزادی از جمله آن روزها بود که بسیار شیرین و خوشحال کننده بود ولی از آنجایی که حکومت عراق سابقه خیانت ها و بدقولی های فراوان در تاریخ خود داشت لذا ما تا پایمان به خاک پاک وطن نرسیده بود هنوز شک داشتیم که ما را آزاد کنند یا نه؛ چرا که بعضی ها را تا فرودگاه هم برده بودند ولی آزادی، در کار نبود. این بار هم تا پایمان به مرز ایران نرسیده بود، باورمان نمی شد ولی بلاخره محقق شد و با کوله باری از امید و آرزو و تجربه های تلخ و شیرین بعد از ۶,۵ سال در چهارم شهریور ماه ۱۳۶۹ به خاک پاک میهن اسلامی مان پای گذاشتیم .حال وصف ناپذیر آزادگان در لحظه بوسیدن خاک میهنبرگشتنش به کام میهن را آنقدر با ذوق بازگو می کند که گویی همین امروز خبر بازگشتش را شنیده باشد ولی گویی دلش پر است از ناگفته های دوران اسارت، از غم و اندوه هائی که کمتر کسی تا بحال سراغشان را گرفته بود ، از غصه هائی که بر اثر کم مهری و بی مهری آنانکه باید نمی گذاشتند این پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خمهای زندگی گم شوند، هنوز بسيار جوان بود كه شادمانيش پشت دیوار های بلند آسایشگاه بعثی ها سرکوب شد و بهترین دوران زندگی خود را برای یک جمله امام و ولی امر زمان خود، در راه اسلام گذاشت و اينك اگر سخن مي گويد، واژه هايش از سر آگاهي و دلسوزي و مهر به وطن و هموطنان دردمند خويش است.او نيز باور دارد كه درمان دردهاي ما جز به مدد بسيج مردم مخصوصا جوانها در شكلهاي تجربه شده در دوران انقلاب و جنگ و در قالب بسيج و جهاد و همدلی و همزبانی ، ممكن نيست چرا كه دردهاي بزرگ، درمانگر بزرگ مي طلبند و مردمان اين كهن بوم و بر، بسيار بزرگند.وصف خود را از آزاده اینچنین بیان می کند: توصیف و تعریف شهدا را می توان از دوستان و همسنگران و اعضای خانواده اش پرسید. کسانی که ارزشمند ترین دارائی  خود "جان عزیزشان" را در راه اسلام دادند ولی نمی شود وصف حال آزاده را از دیگران پرسید، کسی که جان بر کف، پا در حیاط خلوت دشمن نهاده، دشمنی که کثیف ترین و بی رحمترین سربازان را در خود دارد، وصف حال آزاده را باید از کسی پرسید که خودش دیده و حس کرده و درک کرده است.مسئولیت سنگینی که آزادگان روی دوش احساس می کنندبا تاکید بر مژده پاداش والای خداوند به  بازماندگان و رزمندگان جنگ تحمیلی، می گوید: رهبر معظم انقلاب می فرمایند "سالهای مجاهدت خاموش و دشوار آزادگان عزیز ما در اسارتگاه های  عراق از جمله مقاطع فراموش نشدنی تاریخ پر شکوه ماست" و حتی حضرت آیت الله مکارم شیرازی ( دامت برکاته )در تفسیر نمونه جلد ۹ ص ۲۰۳-۲۰۴ و در تفسیر آیه مبارکه بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین میفرماید:" هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد بقیه الله است ،  همچنین سربازان مبارزی که پس از پیروزی از میدان جنگ باز میگردند بقیه الله هستند" اگر چه مشهورترین مصداق آیه وجود نازنین حضرت مهدی ( عج ) است .بدیهی است این آیه مبارکه از یک سو آزادگان و بلکه همه رزمندگانی را که پس نبرد در برابر دشمن به سلامت به وطن خود بازگشته اند متوجه و متذکر جایگاه و مسئولیت و منزلت ارزشمند خود می کند و از سوی دیگر توجه و عنایت ویژه و حمایت و تجلیل از آنان را برای ملت و دولت ملزم و ضروری می نماید.مسئولین با ذخایر انقلاب چه کرده اند؟ چنانکه امام ( ره ) نیز فرمودند : " آزادگان ذخایر انقلابند" تا مسولین و مردم بدانند که چگونه با ذخایر باید رفتار کنند، در مواقع نیاز باید از ذخیره استفاده کنند در زمان عادی نباید ذخیره را مستهلک کنند؛ این ذخایر نیاز به دقت و مراقبت و محافظت دارند تا کهنه و پوسیده نشوند و احیانا زنگ نزنند. حقیقتا این جمله آقا، یک گرا و کد برای جامعه و دولت است.در ادامه با اشاره به بیانات امام خمینی می گوید:"نگذارید این پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم های زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند" اکنون بعد از گذشت بیش از ۲۵ سال ، دست اندرکاران این امر به فرمان امام راحل پاسخ دهند که چه مقدار به این فرمایش ایشان عمل نموده اند.وی می افزاید: با اینکه بنیاد شهید و امور ایثارگران تاکنون تلاش بسیاری در این راستا کرده اند و همچنین موسسه پیام آزادگان تبریز که انصافا فعالیتهای بسیاری را در این زمینه از خود نشان داده اند ولی کافی نیست. کسانی که همواره اعلام می کنند ما مدیون ایثارگران هستیم، یا باید برای رفع مشکلات  و معضلات و در راه عزت و تکریم و تعظیم حقیقی این اقشار ارزشمند تلاش کنند و یا منتظر این باشند که مخصوصا آزادگان رنج دیده و مصیبت کشیده در اثر  عوارض آشکار و نهان سالهای سخت دوران اسارت دچار رحلتی زود هنگام شده و به تدریج اعلامیه های فوتشان چاپ شود.این آزاده که ۶,۵ سال از بهترین روزهای جوانی خود را در اسارت گذرانده در پاسخ به سوال ائل درباره نمره ای که به نهادهای متولی برایی رفع مشکلات آزادگان سرافاراز می دهد؛ می گوید:  مردم بهترین نمره را به خود اختصاص می دهند چرا که در هر زمان و مکانی قشر ایثارگران و آزادگان را با نهایت احترام و توجه  مورد تعظیم و تکریم قرار می دهند اما بنده قادر نیستم که نمره مراکز و سازمانهای متولی امور ایثارگران را تعیین نمایم و این ملت  و خود  جامعه ایثارگران هستند که باید نمره آنها را مشخص نمایند.سه ویژگی بارز آزادگان؛ ولایمتداری، صداقت و وفاداری به انقلابکریم پور از روزهای بعد از بازگشت می گوید: آزادگان بهترین دوران زندگی خود را در اسارتگاه های دشمن بیرحم گذرنده اند بعد از بازگشت ما اکثر قریب به اتفاق آزادگان در همان اعتقادات که عشق به ولایت و عشق به ملت و نظام و انقلاب بود پابرجا مانده اند چرا که آنها قبلا در عراق، به  برکت ایمان راسخ خود و توجهات ائمه اطهار ( ع ) و دریافت کمکها و الطاف بیکران الهی و در پرتو راهنمائی های حکیمانه پدر معنوی خود مرحوم حاج اقا آبوترابی ( که روحش شاد و یاد و نامش جاودانه باد ) آثار و برکات اطاعت از ولایت و رهبری را با پوست و خون و گوشت خود درک و لمس کرده اند و لذا پس از مراجعت به میهن اسلامی تا به امروز  میتوان سه خصوصیت ولایت پذیری و ولایت دوستی و مطیع بودن به امر رهبری، وفاداری و دلسوزی به نظام و ملت و کشور و صادق و امین بودن، را در آزادگان  ملاحظه کرد.  زیرا که ایثارگران این مرزو بوم و مخصوصا آزادگان که طعم تلخ مرارت های اسارت را سالها چشیده و امتحان های سختی را سرافرازانه پس داده اند هرگز به خود اجازه خیانت  نه به دولت، نه به ملت  و نه به نظام و نه به رهبری را نمی دهند .وی می گوید: رسالت ما اکنون ، همانند گذشته این است که اجازه ندهیم امنیت و وحدت ملی تضعیف شود، بلکه باید در راه تقویت آن بکوشیم ، چرا که امنیت و اقتدار مهمترین نیاز امروز کشور است و این مستلزم وحدت است و  وحدت و یکپارچگی نیز حول محور ولایت و رهبری حکیمانه امکان پذیر است.
این گفتگویی بود  با رزمنده ای  که  ۷۸ ماه از بهترین و نابترین روزهای عمر خود را در راه هموطنانش گذاشت، آزادمردی که عقیده دارد چون برای حفظ وطن با اعتقادی راسخ به خداوند و حقانیت دفاع مقدس و بنا بر تشخیص به موقع وظیفه خود ، سلاح در دست گرفته پس هیچ کس وامدار و مدیونش نیست و اجر و پاداشش را تنها از خدای خود می خواهد .مردی از جنس آزادگانی که باید هزاران بار نام آنها تکرار شود تا یادمان نرود که جوانی این عزیزان، فدای امنیت و آرامش امروز و آرمان های فردای ایران اسلامی شده است.
* ائل پرس