http://www.tashohada.ir/fa/news/18818

شناسه خبر: 18818
۱۳۹۳-۴-۹ ۱۷:۳۱

گرم کردن افطاری با پتو!

<p style="text-align: justify;"><span>زندگی در اردوگاه به شکل شهر بود که شهردار و مسئول فرهنگی، ورزشی، نظافت،و ... داشت و هرکس مسئول کاری بود تا به نحو احسن انجام شود.</span></p>

تا شهدا: خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده سیدحمزه اکوانی است:

نعمتی که در اسارت نصیب اسرا شد حاج آقا ابوترابی بود که باعث شد اعتقاد، وحدت، ایثار، گذشت، اخوت، مهربانی و ... در بین اسرا دو چندان شود و همچنین توصیه های ایشان در مورد ورزش که البته خودشان هم ورزشکار بودند و در یک ورزش باستانی یک نفس بیش از ۱۵۰ شنا رفت همچنین در کشتی گرفتن مهارت خاصی داشت. بچه ها نگهبان مشخص می کردند و ساعتی را به ورزش اختصاص می دادند. در کل زندگی در اردوگاه به شکل شهر بود که شهردار و مسئول فرهنگی، ورزشی، نظافت،و ... داشت و هرکس مسئول کاری بود تا به نحو احسن انجام شود.

ماه مبارک رمضان که هوا خیلی گرم بود غذا را ساعت ۴ می گرفتیم و دور سطل غذا پتو می پیچاندیم که تا افطار سرد نشود و برای سحر هم بایستی چندین پتو دور سطل می پیچاندیم که تا سحر مورد استفاده قرار بگیرد.

آب هم داخل حلب های روغنی بود و مقدار گونی دور آن می پیچاندیم و آن را خیس می کردیم تا کمی خنک نشود و موقع افطار بتوانیم از آن استفاده کنیم. سال های اول بسیار سخت بود حتی آب به حدی نبود که هنگام افطاری سیر بخوریم.

در اردگاه موصل چند نفری از نگهبانان و افسران عراقی که بچه های نجف اشرف بودند و بعضی موقع می آمدند داخل آسایشگاه و صحبت می کردند و می گفتند: ما به مشهد به زیارت امام رضا(ع) و شیراز به زیارت شاه چراغ آمده ایم.

* سایت جامع آزادگان